دکتر مهرداد ملکزاده استاد پژوهشکده میراث فرهنگی و گردشگری، در نشست تخصصی «کوروش هخامنشی از افسانه تا واقعیت» در سخنرانی خود با عنوان: «از چشم غربیها؛ کوروش، دوستان و دشمنان ایرانی او» با اشاره به اینکه “از چشم غربی” اصطلاح جوزف کنراد، رُماننویس اروپایی، است که من این تعبیر را از او وام میگیرم گفت: میخواهم نگاهی بیاندازم به چیستی و کیستی کوروش از نگاه یونانیان».
وی سپس با اشاره به تاریخنگاران و نویسندگان یونان باستان سخنان خود را چنین ادامه داد: «کوروش چهرهی بسیار درخشانی است که مانند هر بزرگی، دوستان و دشمنانی داشته است. شاید به گمان برسد که یونانیان خیلی نظر مثبتی به او نداشتهاند. یونانیان، پارسها را دشمنان بزرگ خود میدیدند. در آن لحظهی تاریخی یونان در سنجش با شاهنشاهی هخامنشی، بسیار کوچک بود هرچند یونانیان مردمان بزرگی در اندیشه و فلسفه بودند».
ملکزاده افزود: «یکی از کهننوشتههای یونانیان سوکنامهی آیسخلوس (آشیل) است. در بخشی از آن نمایشنامه، روح کوروش فراخوانده میشود که در آن داستان برآمدن هخامنشیان از زبان داریوش گفته شده است. این را آیسخلوسی نوشته که در نبردی با هخامنشیان جنگیده بود. او میگوید: “بر جان کوروش خِرد حاکم بود”. او کوروش را بسیار بزرگ میداشت. پنجاه سال پس از آن، مردی هالیکارنوسی (شهری در یونان باستان) به نام هرودوت کتابی به نام “تواریخ” نوشت. اندیشه و منش او یونانیمآب بود. او در کتاب تواریخ یکی از چهار روایت دربارهی کوروش را میآورد. هرودوت هیچ تلاشی نمیکند چهرهی کوروش را مسخ کند. سرگذشتی که او دربارهی کوروش میآورد بهتمامی بیطرفانه است. پنجاه سال پس از هرودوت، بازماندهی چند متنی را داریم که کتزیاس نوشته است. پارههایی از کتاب او به دست ما رسیده است. کتزیاس به گفتهی خودش هرچه را هرودوت سفید دانسته سیاه دیده و وارون آن. روایتهای هرودت روایتهای ایرانی و شرقی را تایید میکند اما سخنان کتزیاس از شمار قصههایی است که اتکای چندانی به او نمیتوان کرد و شایستهی اعتنا نیست. او را باید پدر رُمان تاریخی دانست، نه تاریخنویس».
ملکزاده با اشاره به گزنفون یونانی افزود: «در کنار آنها نویسندهی سومی هست که بسیار شایان اعتنا است. او گزنفون است. گزنفون سپاهیِ مزدور در لشکرکشی کوروش کوچک (شاهزادهی هخامنشی، پسر داریوش دوم و پروشات) و فیلسوف و شاگرد سقراط نیز بود. او کتابی دارد که در سالهای پایانی زندگی نوشته است. نام آن کتاب “پرورش کوروش” است. گزنفون دنبال یک شهریار آرمانی میگشت. او کوروش را شهریار آرمانی دانسته است. این نمیتواند تصادفی باشد. انتخاب او نشان میدهد که در همان سالها تصویری درخشان از کوروش در نزد یونانیان وجود داشته است و او را شهریاری آرمانی میدانستند. یونانیان کوروش را پدر پارسیان برمیشمردند. در مجموع، هر آنچه یونانیان باستان دربارهی کوروش نوشتهاند ستایش و تحسین کنشمندیهای اوست».