عماد افروغ، جامعهشناس در خصوص اعتراضات اخیر در ایران می گوید که شکافهای اجتماعی و بسترهای خشونتزا رو به افزایش است. به گفته او، درخصوص مسائل اجتماعی و اقتصادی یک نارضایتی رو به گسترش در جامعه وجود دارد و آمارها نیز این واقعیت را نشان می دهد
این جامعهشناس به روزنامه ایران گفت که تا فضای اعتراض و احساس خشم عمومی در جامعه نباشد، هیچ گروهی نمیتواند از آن سوءاستفاده کند. بنابراین مسأله ما باید آن زمینه مستعد برای خشونت باشد نه سوءاستفادهای که از آن شده.
وی افزود: ما همین اتفاق را با شباهتهای زیادی در سال ۹۶ شاهد بودیم، در همان زمان بسیاری از ناظران با استناد به دادهها آمدند و گفتند که این یک پدیده اقتصادی-اجتماعی است نه امنیتی. اما اشتباه حاکمیت این بود که تمام مسأله را امنیتی دید و بعد هم روی تجمعات مردم علیه آن اتفاق مانور داد و موضوع را فیصله شده فرض کرد. در حالی که نه تنها اصل موضوع باقی ماند که آمارها و وضعیت مشهود نشان میدهد که از آن زمان شکافهای اجتماعی و بسترهای خشونتزا نه تنها به قوت خود باقی ماندهاند بلکه رو به تزاید (افزایش) هستند.
به گفته او، نگاه و تحلیل امنیتی درباره یک حادثه و موقعیت اجتماعی ما را نه تنها به حقیقت نمیرساند بلکه باعث گمراه شدن میشود و خودش زمینه اتخاذ تصمیمات اشتباه است.
عماد افروغ گفت: نارضایتی و بیعدالتی الان صرفاً در جامعه ما یک حس نیست، بلکه یک واقعیت است. وقتی دولت میگوید ما میخواهیم به ۶۰ میلیون نفر ما به ازای پول بنزین را بدهیم یعنی این حس وضعیت بد اقتصادی نیست، واقعیت است. ما در ۴۰ سال اخیر کارنامه اقتصادی و عدالتی قابل قبولی نداریم… ما از اول انقلاب رویکرد مشخص و تدوین شدهای درباره اقتصاد و عدالت اجتماعی نداشتیم. قدم به قدم شکاف درآمدی ما در جامعه بیشتر شده و قدرت خرید عمومی کاهش یافته. اینها همه در مسیر این ۴۰ سال بار روی دوش جامعه گذاشته و مشخص است وقتی بدون توجه به بطن جامعه و وضعیت و نظر آن چنین تصمیمی (گرانی بنزین) گرفته میشود و فرصتی برای ابراز وجود به جامعه داده نمیشود، واکنش جامعه منفی و معترضانه خواهد بود. یعنی اینجا دو اتفاق افتاده؛ هم مردم از تصمیمگیری کنار گذاشته شدهاند و هم امکان بیان نظر و انتقاد نداشتهاند.
وی افزود: ما مدام داریم گروههای مختلف اجتماعی را از فرآیند تصمیمگیری و مشارکت حذف میکنیم. بعد از آن هم امکانی برای بیان عقیده، اعتراض، انتقاد و دیدگاه بخشهای مختلف جامعه وجود ندارد. خب با این وضع چطور باید انتظار داشت که جامعه خشمگین نشود و واکنش تند نشان ندهد؟ اینها از قبل روی دوش جامعه تلنبار شده بود و تصمیم اخیر هم بار روانی بسیار زیادی داشت و در همان نگاه اولیه برای هر فردی در جامعه به معنای افزایش فشار اقتصادی بود، بدون آنکه قدرت خرید افزایش پیدا کرده باشد… این اعتراض حق مردم بوده؛ چرا؟ چون قدرت سیاسی باید نماینده قدرت اجتماعی باشد در حالی که جامعه نگاه میکند و میبیند نه تنها قدرت سیاسی نماینده و معرف او نیست، بلکه دارد نهاد مدنی و ساحت اجتماعی را در یک چارچوب سیاسی و حتی امنیتی تفسیر میکند. یعنی جامعه این گونه فکر میکند که از نظر قدرت سیاسی تنها نقش خمیری را دارد که در دست قدرت است و این قدرت توقع دارد هر کار بخواهد، با او بکند. در حالی که جامعه تعریفش از خودش کاملاً فرق دارد.
این جامعهشناس گفت: به طور خلاصه در این چارچوب و خصوصاً درباره تصمیم اخیر نه فرصت مشارکت به مردم داده شد و نه فرصت اعتراض. بعد شما از جامعهای که فرصت ندارد، چه توقعی دارید؟…سؤالی که پیش میآید، این است که نظام تصمیمگیری ما چه خردی دارد که از این اتفاقات درس نمیگیرد؟