تاوان بی‌خبری و بی‌خردی تاریخی

  • 12 خرداد 1401 - 11:43
تاوان بی‌خبری و بی‌خردی تاریخی

حکمت اله ملاصالحی، استاد دانشگاه تهران و عضو هیأت امنای بنیاد ایرانشناسی

فارغ از هر نوع سوگیری، فارغ از هرگونه دلبستگی و تعلق خاطر حرفه­ای و رشته­ای و پیراسته از داوری جانبدارانه، شواهد فراوان در دست است که هر انسان واقع­بین و خوش فهم و دوستدار خِرَد و منطق را متقاعد می­کند که بپذیرد؛ در میان رشته­ها و دانش­های نوظهور روزگار ما رشته و دانش باستان­شناسی و باستان­شناسان، در کشف و دستیابی به منابع و ماده­های جدید شناخت اعم از نوشتاری و نانوشتاری تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما هم در صف مقدم ایستاده­اند هم به شانه رشته­ها و دانش­های مرتبط افق­ها و چشم­اندازهائی از آگاهی و معرفت تاریخی را بروی ما گشوده­اند که دو سده پیش تصورش در ذهن درنمی­گنجید.

منابع و ماده­های شناختی را که طی هزاره­های متمادی متروک و مفقود و مدفون بودند و ناشناخته و نامکشوف و غایب از نظر و منظر آگاهی ما اینک پیش روی ما و زیر سقف و پشت شیشه و ویترین موزه­های عالم مدرن در برابر ما. این سخن یک ادعا نیست. حجم سنگینی از منابع و ماده­های مکشوفِ دست باستان­شناسان گواه بر چنین ادعائیست و مهر تائید بر راستی و درستی سخن ما می­نهند. کارنامه حرفه­ای و پژوهشی و مطالعات میدانی پرهزینه و عمرخوار دانش باستان­شناسی و باستان­شناسان به کاوش و کشف منابع و ماده­­های شناخت متروک و مفقود و مدفون ناشناخته از لایه­ها و نهشت­های باستان­شناختی، محدود و بسنده نمی­شود. دانش باستان­شناسی بمدد و با همکاری رشته­ها و دانش­ها و تخصص­های مرتبط دیگر در روشنگاه پرسش­های جدید، داوری­های نو، تبیین­ها و بازخوانی­ها و معناکاوی­ها و تفسیرهای تازه، افق­های تازه­ای از آگاهی از دانش و دانائی از فهم نو را از عقبه تاریخی و پیشینه فرهنگی و سابقه اجتماعی و فرایند پیچیده جغرافیای پرچین شکن هستی و چیستی انسانی و انسان بودن ما چونان هستندگانی تاریخمند و چند میراثی بروی ما گشوده­اند که در نوع خود بی­سابقه­اند.

در سپهر رشته­ها و دانش­های انسانی هیچ رشته و دانشی آنگونه که دانش باستان­شناسی و باستان­شناسان هر بار با کشف منابع و ماده­های تازه تنور کنجکاوی­ها و کشش­ ها و کنش­ها و خیزش­های شناختی و شناخت ورزانه ما را که از جمله شاخصه­ها و امکانات وجودی بشری ما را شامل می­شوند؛ گرم و شعله بیز نکرده است. در روزگار بحران­ها و چالش­های عظیم تخریب­های گسترده و نابودی پی به پی محوطه­های باستانی و مآثر تاریخی و مواریث تاریخ و فرهنگ جامعه و جهان بشری ما باستان­شناسان همچنان در صف مقدم آگاهی­بخشی و صیانت و حفاطت و حمایت و تدبیر و چاره­اندیشی و پاسداری و مرمت و بازسازی و معرفی مآثر تاریخی و مواریث تاریخ و فرهنگ جامعه و جهان بشری ما اعم از ملموس و ناملموس، ایستاده­اند. برای آغازین بار شاهد نگارش و تحریر و تدوین تاریخ بشر در مقیاسی انسانشمول بمدد و بوساطت و بر زمینه منابع و بر شانه ماده­هائی هستیم که بخش اعظمشان را باستان­شناسان کاویده­اند و کشف کرده­اند و در اختیار ما نهاده­اند. کمتر رشته و دانش یا علمی یا سنت اعتقادی و نظام فکری را شما می­یابید که در نگارش و تحریر و تدوین تاریخ و عقبه تاریخی­اش از خوان ضیافت منابع و ماده­های باستان­شناسی مدد نجسته و بهره نبرده باشد. موزه­های عالم مدرن بدون منابع و ماده­های مکشوف دست باستان­شناسان هرگز و هیچگاه به چنین غنایی نبودند که اینک هستند. اینها همه مصداق­ها و مشت­های کوچک گشوده از خرمن­های عظیی از کارنامه دانش باستان­شناسی و خروارهائی از کار و کارنامه مطالعات میدانی و نامیدانی باستان­شناسان است. البته و صد البته نه روایت و حکایت مو به مو و نکته به نکته دستاوردهای عظیم رشته و دانش باستان­شناسی و یا به مفهوم جامع­تر علوم باستان­شناختی. قیامتی که باستان­شناسان در روزگار ما بپا کرده­اند در تاریخ بی­سابقه است. قیامتی از کشف منابع و ماده­های شناخت جدید. قیامتی از طرح پرسش­ها و مسئله­های ریز و درشت تازه. قیامتی از دادوستدهای عظیم علمی و فکری در مقیاسی جهانی میان عالمان و اندیشمندان و پژوهندگان روزگار ما. قیامتی از گفتمان­های بینافرهنگی میان فرهنگ­ها و فرهنگ­شناسان روزگار ما. قیامتی از داد و ستد و تبادل اندیشه­ها و دانش­ها و دستاوردهای علمی.

تاسف و تاثرانگیز است که این رشته و دانش نوبنیاد و عمیقاً تاثیرگذار بر اندیشه و آگاهی و فهم تاریخی انسان روزگار ما در جامعه پسا انقلاب میهن ما مورد بی­مهری قرار می­گیرد. تاوان سنگین این بی­مهری و جفای بر باستان­شناسان را مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی مُلک و ملت ما می­باید می­پرداختند که پرداختند و همچنان می­پردازند! تضعیف و تخفیف و تحقیر گام به گام باستان­شناسان و پژوهشکده باستان­شناسی که حکمت، خِرَد، منطق، معرفت، معنا و در یک کلام فلسفه وجودی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی را بدون حضور موثر باستان­شناسان و پژوهشکده باستان­شناسی نه می­توان درست فهمید و نه راست معنا و درست تعریف کرد؛ تخفیف و تضعیف و محدود کردن و ایجاد مانع تراشی­های پی به پی و ایجاد انقباض و انسداد در تحرک و تحقق طرح­ها و برنامه­های پژوهشکده و گماردن و بر صدر نشاندن ناباستان­شناسانِ میراث ناشناسِ فرصت­طلب و کاسبکار بر کرسی معاونت­های پژوهشگاه از آغاز فکری باطل بوده است و فعلی ضد ملی و پرهزینه و خسارتبار برای کشور.

از کارنامه سیاه و افکار و اقوال و اعمال ضد ملی و ضد میهنی مدیران دولت­های نامحمود و ناحَسَن پیشین در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی درس عبرت بیاموزیم و گام بر گام آنها ننهیم و بیش از این پژوهشکده باستان­شناسی را تضعیف نکنیم و دست از به حاشیه راندن و بی­مهری و جفای به باستان­شناسان کوتاه کنیم. در مسیرهای کژ و باطلشان گام برنگیریم که تاوانش سنگین است و عواقبش خطرناک و تبعاتش خطرخیز برای کشور.

یک وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی توانا و دانا و کارآمد، با دست و دامنی پر از خدمت و کارنامه درخشان بدون حضور فعال پژوهشکده باستان­شناسی بدون بر شانه گرفتن مسئولیت­های خطیر اداری و اجرایی و حقوقی و علمی و عملی پژوهشکده و بدون حضور موثر باستان­شناسان، نه تنها ممکن نیست که پر هزینه و پر خسارت برای کشور است. پژوهشکده­های باستان­شناسی در بسیاری کشورها على الخصوص کشورهای توسعه یافته ذیل هر نام و عنوانی زیر خیمه هر نهاد و سازمان و تشکیلات و وزارتی که تعریف شده­اند فعالیت می­کنند. اتفاقاً از نهادهای بسیار قدرتمند و بسیار تاثیرگذار بلحاظ فرهنگی هستند. در ارتقاء آگاهی تاریخی و حساسیت جامعه به صیانت از مواریث فرهنگی کشور خود حضور پر رنگ دارند. نقش و سهمشان در رشد فرهنگی و در برافراشتن پرچم همبستگی اجتماعی و وفاق ملی در این جوامع بسیار تعیین کننده بوده است. این همان چیزیست که خوشایند و به منفعت مطامع باندهای تبهکار و لات و لوط­های قاچاقچی مواریث فرهنگی جامعه پسا انقلاب ما نیست. خوشایند و بمنفعت جماعتی تاجرپیشهِ فرصت­طلب که دهه­هاست زیر خیمه مدیریت­ها و معاونت­های سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پیشین و وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی پسین هم نیست. متاسفانه تا بازار آن باندهای تبهکار و لات و لوط­ها و قاچاقچیان مواریث فرهنگی کشور گرم است و سفره­های رنگارنگ و مغذی و مقوّی وزارت بروی این جماعت، کاسبکارِ تاجرپیشه گشوده است امید چندان به بهبود اوضاع نیست. تاریخ ما ایرانیان گرانبار از تیرها و تیغ­ها و خنجرهائیست که در لحظه­ها و بزنگاه­ها و پیچ­های خطرخیز و گلوگاه­های سخت تاریخی از پشت، پیکر مُلک و ملت ما را دریده است. تخفیف و تحقیر و تضعیف پژوهشکده باستان­شناسی و پروا و پرهیز حتی از بردن نام باستان­شناسی و باستان­شناسان خنجر دیگریست که از پشت لات و لوط­ها و باندهای تبکار حرفه­ای قاچاقچی مواریث کشور دست در دست و همسو و همراه با عناصر فرصت­طلب میراث ناشناس و فرهنگ ناشناس تاجرپیشه که سالهاست زیر خیمه وزارت میراث فرهنگی… زر می­برند و زر می­اندوزند پیکر پژوهشکده و میراث کشور را می­درد! برای این جماعت مآثر تاریخی، مواریث فرهنگی چونان فرش بهارستان است و غنیمت در دست فاتحان که می­باید تکه تکه­اش کرد و به تاراجش داد! متاسفانه صدرنشینان وزارت میراث فرهنگی از مزایای عظیم پژوهشکده و دانش باستان­شناسی که در باب پاره­ای از مصادیقش مجمل و موجز و فهرست­وار در پیش سخن رفت؛ بوئی نبرده­اند و موئی نمیدانند. و از این غفلت و بی­خبری و نادانی و جهل تاریخی چه زیان­های سنگین ندیده­ایم و چه گران تاوانش را نپرداخته­ایم! همانقدر که کژفهمی در دین همه کژفهمی­های دیگر را یکجا در خود جمع دارد. در جهل تاریخی هم همه جهل­های دیگر یکجا در آن جمعند. جهل و بی­خبری از مزایای دانش باستان­شناسی و باستان­ناشناسی و نادانی باستان­شناسانه معلول همین جهل و بی­خبری تاریخیست که دهه­هاست گریبان و گلوی جامعه ما را می­فشارد و می­خراشد.

زمانی برای دستیابی به اطلاعات معتبر و قابل اعتماد و اعتنا درباره انسان و جهان، درباره اتفاقات و تحولات گذشته تنها منابعی که در اختیار بود؛ کتب مقدس و گزارش­های مورخان و سفرنامه­نویسان بود. حتی بخش بزرگی از منابع نوشتاری اعم مسکوکات و کتیبه­ها و سنگ نوشته­ها که بر پیشانی و سینه کوهها و صخره­ها از ادوار گذشته بجای مانده بودند؛ برغم آنکه مردم آن روزگاران آنها را می­دیدند لیکن همچنان برایشان نامکشوف و ناشناخته و ناخوانده بودند. دانش باستان­شناسی را به مفهوم مدرن آن نمی­شناختند. در روزگار ما برای آغازین بار کلنگ باستان­شناسان و دانش باستان­شناسی چابک و چالاک­تر از قلم مورخان در صف مقدم اندیشه و آگاهی و دانش و دانایی تاریخی ما گام برمی­گیرد و پیشینه تاریخی و عقبه فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما را تا آنسوی مرزهای تاریخ طبیعی لایه به لایه می­کاود و می­یابد و می­نگارد.

اگر نگوییم دانش باستان­شناسی مهمترین؛ بی­تردید یکی از مهمترین منابع شناخت ما درباره تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشریست. فرهنگهای مادی مورد مطالعه باستان­شناسان، انسانشمول هستند. در همه لایه­ ها و نهشت­ه های باستان­شناختی یافته می­شوند. محدود به ادوار خاص تاریخی بمانند منابع نوشتاری نمی­شوند. موارد استفاده آنها نیز محدود به جامعه­ها و جمعیت­های خاص نیست. ملموس و عینی و همه سویه در همه عرصه ­های زندگی ما حضور دارند. حضوری مستقیم و بی­واسطه و فعال بر صحنه. افقهایی که دانش باستان­شناسی به وساطت همین فرهنگهای مادی معیوب و مثله و الکن از سپهرهای نهان و آنسوی رخدادها و روندها و دگرگونیهای تاریخی، فکری و فرهنگی جامعه و جهان بشری ما بروی ما گشوده­اند در فرهنگها و جوامع گذشته مسبوق به سابقه نبوده است. کاویدن و کشف و گردآوری و فراخواندن آثار و اجساد مردگان گذشته و بازخوانی و کرده­ها و کردارهای گذشتگان محشر کوچکی نیست که باستان­شناسان در تاریخ بپا کرده­اند. تضعیف و تحقیر و تخفیف پژوهشکده باستان­شناسی در عصر سیطره و سروری تاریخی و تاریخ­مدارترین تمدنها در تاریخ بشر خیانتی است خبیثانه به تاریخ و فرهنگ مُلک و ملت ما. متقابلاً و بالعکس تقویت و فراختر کردن دامنه مسئولیتها و وظایف پژوهشکده باستان­شناسی و قدردانی و قدرشناسی و گشودن دست باستان­شناسان در ارائه طرح و برنامه­های علمی و عملی­شان خدمتی است بزرگ به تاریخ و فرهنگ کشور. به یزدان اگر ما خِرَد داشتیم ،کجا این سرانجام بد داشتیم

دیدگاه