حکمت اله ملاصالحی، استاد دانشگاه تهران و عضو هیأت امنای بنیاد ایرانشناسی
فارغ از هر نوع سوگیری، فارغ از هرگونه دلبستگی و تعلق خاطر حرفهای و رشتهای و پیراسته از داوری جانبدارانه، شواهد فراوان در دست است که هر انسان واقعبین و خوش فهم و دوستدار خِرَد و منطق را متقاعد میکند که بپذیرد؛ در میان رشتهها و دانشهای نوظهور روزگار ما رشته و دانش باستانشناسی و باستانشناسان، در کشف و دستیابی به منابع و مادههای جدید شناخت اعم از نوشتاری و نانوشتاری تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما هم در صف مقدم ایستادهاند هم به شانه رشتهها و دانشهای مرتبط افقها و چشماندازهائی از آگاهی و معرفت تاریخی را بروی ما گشودهاند که دو سده پیش تصورش در ذهن درنمیگنجید.
منابع و مادههای شناختی را که طی هزارههای متمادی متروک و مفقود و مدفون بودند و ناشناخته و نامکشوف و غایب از نظر و منظر آگاهی ما اینک پیش روی ما و زیر سقف و پشت شیشه و ویترین موزههای عالم مدرن در برابر ما. این سخن یک ادعا نیست. حجم سنگینی از منابع و مادههای مکشوفِ دست باستانشناسان گواه بر چنین ادعائیست و مهر تائید بر راستی و درستی سخن ما مینهند. کارنامه حرفهای و پژوهشی و مطالعات میدانی پرهزینه و عمرخوار دانش باستانشناسی و باستانشناسان به کاوش و کشف منابع و مادههای شناخت متروک و مفقود و مدفون ناشناخته از لایهها و نهشتهای باستانشناختی، محدود و بسنده نمیشود. دانش باستانشناسی بمدد و با همکاری رشتهها و دانشها و تخصصهای مرتبط دیگر در روشنگاه پرسشهای جدید، داوریهای نو، تبیینها و بازخوانیها و معناکاویها و تفسیرهای تازه، افقهای تازهای از آگاهی از دانش و دانائی از فهم نو را از عقبه تاریخی و پیشینه فرهنگی و سابقه اجتماعی و فرایند پیچیده جغرافیای پرچین شکن هستی و چیستی انسانی و انسان بودن ما چونان هستندگانی تاریخمند و چند میراثی بروی ما گشودهاند که در نوع خود بیسابقهاند.
در سپهر رشتهها و دانشهای انسانی هیچ رشته و دانشی آنگونه که دانش باستانشناسی و باستانشناسان هر بار با کشف منابع و مادههای تازه تنور کنجکاویها و کشش ها و کنشها و خیزشهای شناختی و شناخت ورزانه ما را که از جمله شاخصهها و امکانات وجودی بشری ما را شامل میشوند؛ گرم و شعله بیز نکرده است. در روزگار بحرانها و چالشهای عظیم تخریبهای گسترده و نابودی پی به پی محوطههای باستانی و مآثر تاریخی و مواریث تاریخ و فرهنگ جامعه و جهان بشری ما باستانشناسان همچنان در صف مقدم آگاهیبخشی و صیانت و حفاطت و حمایت و تدبیر و چارهاندیشی و پاسداری و مرمت و بازسازی و معرفی مآثر تاریخی و مواریث تاریخ و فرهنگ جامعه و جهان بشری ما اعم از ملموس و ناملموس، ایستادهاند. برای آغازین بار شاهد نگارش و تحریر و تدوین تاریخ بشر در مقیاسی انسانشمول بمدد و بوساطت و بر زمینه منابع و بر شانه مادههائی هستیم که بخش اعظمشان را باستانشناسان کاویدهاند و کشف کردهاند و در اختیار ما نهادهاند. کمتر رشته و دانش یا علمی یا سنت اعتقادی و نظام فکری را شما مییابید که در نگارش و تحریر و تدوین تاریخ و عقبه تاریخیاش از خوان ضیافت منابع و مادههای باستانشناسی مدد نجسته و بهره نبرده باشد. موزههای عالم مدرن بدون منابع و مادههای مکشوف دست باستانشناسان هرگز و هیچگاه به چنین غنایی نبودند که اینک هستند. اینها همه مصداقها و مشتهای کوچک گشوده از خرمنهای عظیی از کارنامه دانش باستانشناسی و خروارهائی از کار و کارنامه مطالعات میدانی و نامیدانی باستانشناسان است. البته و صد البته نه روایت و حکایت مو به مو و نکته به نکته دستاوردهای عظیم رشته و دانش باستانشناسی و یا به مفهوم جامعتر علوم باستانشناختی. قیامتی که باستانشناسان در روزگار ما بپا کردهاند در تاریخ بیسابقه است. قیامتی از کشف منابع و مادههای شناخت جدید. قیامتی از طرح پرسشها و مسئلههای ریز و درشت تازه. قیامتی از دادوستدهای عظیم علمی و فکری در مقیاسی جهانی میان عالمان و اندیشمندان و پژوهندگان روزگار ما. قیامتی از گفتمانهای بینافرهنگی میان فرهنگها و فرهنگشناسان روزگار ما. قیامتی از داد و ستد و تبادل اندیشهها و دانشها و دستاوردهای علمی.
تاسف و تاثرانگیز است که این رشته و دانش نوبنیاد و عمیقاً تاثیرگذار بر اندیشه و آگاهی و فهم تاریخی انسان روزگار ما در جامعه پسا انقلاب میهن ما مورد بیمهری قرار میگیرد. تاوان سنگین این بیمهری و جفای بر باستانشناسان را مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی مُلک و ملت ما میباید میپرداختند که پرداختند و همچنان میپردازند! تضعیف و تخفیف و تحقیر گام به گام باستانشناسان و پژوهشکده باستانشناسی که حکمت، خِرَد، منطق، معرفت، معنا و در یک کلام فلسفه وجودی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی را بدون حضور موثر باستانشناسان و پژوهشکده باستانشناسی نه میتوان درست فهمید و نه راست معنا و درست تعریف کرد؛ تخفیف و تضعیف و محدود کردن و ایجاد مانع تراشیهای پی به پی و ایجاد انقباض و انسداد در تحرک و تحقق طرحها و برنامههای پژوهشکده و گماردن و بر صدر نشاندن ناباستانشناسانِ میراث ناشناسِ فرصتطلب و کاسبکار بر کرسی معاونتهای پژوهشگاه از آغاز فکری باطل بوده است و فعلی ضد ملی و پرهزینه و خسارتبار برای کشور.
از کارنامه سیاه و افکار و اقوال و اعمال ضد ملی و ضد میهنی مدیران دولتهای نامحمود و ناحَسَن پیشین در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی درس عبرت بیاموزیم و گام بر گام آنها ننهیم و بیش از این پژوهشکده باستانشناسی را تضعیف نکنیم و دست از به حاشیه راندن و بیمهری و جفای به باستانشناسان کوتاه کنیم. در مسیرهای کژ و باطلشان گام برنگیریم که تاوانش سنگین است و عواقبش خطرناک و تبعاتش خطرخیز برای کشور.
یک وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی توانا و دانا و کارآمد، با دست و دامنی پر از خدمت و کارنامه درخشان بدون حضور فعال پژوهشکده باستانشناسی بدون بر شانه گرفتن مسئولیتهای خطیر اداری و اجرایی و حقوقی و علمی و عملی پژوهشکده و بدون حضور موثر باستانشناسان، نه تنها ممکن نیست که پر هزینه و پر خسارت برای کشور است. پژوهشکدههای باستانشناسی در بسیاری کشورها على الخصوص کشورهای توسعه یافته ذیل هر نام و عنوانی زیر خیمه هر نهاد و سازمان و تشکیلات و وزارتی که تعریف شدهاند فعالیت میکنند. اتفاقاً از نهادهای بسیار قدرتمند و بسیار تاثیرگذار بلحاظ فرهنگی هستند. در ارتقاء آگاهی تاریخی و حساسیت جامعه به صیانت از مواریث فرهنگی کشور خود حضور پر رنگ دارند. نقش و سهمشان در رشد فرهنگی و در برافراشتن پرچم همبستگی اجتماعی و وفاق ملی در این جوامع بسیار تعیین کننده بوده است. این همان چیزیست که خوشایند و به منفعت مطامع باندهای تبهکار و لات و لوطهای قاچاقچی مواریث فرهنگی جامعه پسا انقلاب ما نیست. خوشایند و بمنفعت جماعتی تاجرپیشهِ فرصتطلب که دهههاست زیر خیمه مدیریتها و معاونتهای سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پیشین و وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی پسین هم نیست. متاسفانه تا بازار آن باندهای تبهکار و لات و لوطها و قاچاقچیان مواریث فرهنگی کشور گرم است و سفرههای رنگارنگ و مغذی و مقوّی وزارت بروی این جماعت، کاسبکارِ تاجرپیشه گشوده است امید چندان به بهبود اوضاع نیست. تاریخ ما ایرانیان گرانبار از تیرها و تیغها و خنجرهائیست که در لحظهها و بزنگاهها و پیچهای خطرخیز و گلوگاههای سخت تاریخی از پشت، پیکر مُلک و ملت ما را دریده است. تخفیف و تحقیر و تضعیف پژوهشکده باستانشناسی و پروا و پرهیز حتی از بردن نام باستانشناسی و باستانشناسان خنجر دیگریست که از پشت لات و لوطها و باندهای تبکار حرفهای قاچاقچی مواریث کشور دست در دست و همسو و همراه با عناصر فرصتطلب میراث ناشناس و فرهنگ ناشناس تاجرپیشه که سالهاست زیر خیمه وزارت میراث فرهنگی… زر میبرند و زر میاندوزند پیکر پژوهشکده و میراث کشور را میدرد! برای این جماعت مآثر تاریخی، مواریث فرهنگی چونان فرش بهارستان است و غنیمت در دست فاتحان که میباید تکه تکهاش کرد و به تاراجش داد! متاسفانه صدرنشینان وزارت میراث فرهنگی از مزایای عظیم پژوهشکده و دانش باستانشناسی که در باب پارهای از مصادیقش مجمل و موجز و فهرستوار در پیش سخن رفت؛ بوئی نبردهاند و موئی نمیدانند. و از این غفلت و بیخبری و نادانی و جهل تاریخی چه زیانهای سنگین ندیدهایم و چه گران تاوانش را نپرداختهایم! همانقدر که کژفهمی در دین همه کژفهمیهای دیگر را یکجا در خود جمع دارد. در جهل تاریخی هم همه جهلهای دیگر یکجا در آن جمعند. جهل و بیخبری از مزایای دانش باستانشناسی و باستانناشناسی و نادانی باستانشناسانه معلول همین جهل و بیخبری تاریخیست که دهههاست گریبان و گلوی جامعه ما را میفشارد و میخراشد.
زمانی برای دستیابی به اطلاعات معتبر و قابل اعتماد و اعتنا درباره انسان و جهان، درباره اتفاقات و تحولات گذشته تنها منابعی که در اختیار بود؛ کتب مقدس و گزارشهای مورخان و سفرنامهنویسان بود. حتی بخش بزرگی از منابع نوشتاری اعم مسکوکات و کتیبهها و سنگ نوشتهها که بر پیشانی و سینه کوهها و صخرهها از ادوار گذشته بجای مانده بودند؛ برغم آنکه مردم آن روزگاران آنها را میدیدند لیکن همچنان برایشان نامکشوف و ناشناخته و ناخوانده بودند. دانش باستانشناسی را به مفهوم مدرن آن نمیشناختند. در روزگار ما برای آغازین بار کلنگ باستانشناسان و دانش باستانشناسی چابک و چالاکتر از قلم مورخان در صف مقدم اندیشه و آگاهی و دانش و دانایی تاریخی ما گام برمیگیرد و پیشینه تاریخی و عقبه فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما را تا آنسوی مرزهای تاریخ طبیعی لایه به لایه میکاود و مییابد و مینگارد.
اگر نگوییم دانش باستانشناسی مهمترین؛ بیتردید یکی از مهمترین منابع شناخت ما درباره تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشریست. فرهنگهای مادی مورد مطالعه باستانشناسان، انسانشمول هستند. در همه لایه ها و نهشته های باستانشناختی یافته میشوند. محدود به ادوار خاص تاریخی بمانند منابع نوشتاری نمیشوند. موارد استفاده آنها نیز محدود به جامعهها و جمعیتهای خاص نیست. ملموس و عینی و همه سویه در همه عرصه های زندگی ما حضور دارند. حضوری مستقیم و بیواسطه و فعال بر صحنه. افقهایی که دانش باستانشناسی به وساطت همین فرهنگهای مادی معیوب و مثله و الکن از سپهرهای نهان و آنسوی رخدادها و روندها و دگرگونیهای تاریخی، فکری و فرهنگی جامعه و جهان بشری ما بروی ما گشودهاند در فرهنگها و جوامع گذشته مسبوق به سابقه نبوده است. کاویدن و کشف و گردآوری و فراخواندن آثار و اجساد مردگان گذشته و بازخوانی و کردهها و کردارهای گذشتگان محشر کوچکی نیست که باستانشناسان در تاریخ بپا کردهاند. تضعیف و تحقیر و تخفیف پژوهشکده باستانشناسی در عصر سیطره و سروری تاریخی و تاریخمدارترین تمدنها در تاریخ بشر خیانتی است خبیثانه به تاریخ و فرهنگ مُلک و ملت ما. متقابلاً و بالعکس تقویت و فراختر کردن دامنه مسئولیتها و وظایف پژوهشکده باستانشناسی و قدردانی و قدرشناسی و گشودن دست باستانشناسان در ارائه طرح و برنامههای علمی و عملیشان خدمتی است بزرگ به تاریخ و فرهنگ کشور. به یزدان اگر ما خِرَد داشتیم ،کجا این سرانجام بد داشتیم