مهرداد ملکزاده-دکترای باستانشناسی: برخلاف آن صورتی که برخی دوستتر دارند که مبادی فرازمینی برای برآمدن فرهنگ و تمدن بجویند و جعل کرده و ارائه دهند، باستانشناسی بهخوبی توانسته نشان دهد که چگونه از نخستین شکلهای فرهنگی، عناصر فرهنگیِ فرهنگ و تمدن سومری زاده میشود، بالیده میشود، پرورده میشود و به نقطه اوج خودش میرسد. ما بهروشنی میدانیم که سومریان به خودشان سومری نمیگفتند؛ بلکه سومریها به سرزمینشان اِمِگیر (eme-ĝir) میگفتند و این واژه به شکلِ اِمگیر سومری به شکل کیاِنگیر (ki-en-ĝir) در حقیقت اَکدی توسط بنیاسرائیل و عبرانیها شنیده شد و به شکل شِنآر در زبان اَکدی بازنمود پیدا کرد. کلمه سومر یک تلفظ در حقیقت اروپایی از کلمه شِنآرِ عبرانی در کتاب مقدس است. چند نمونه زبانهای باستانی در مشرقزمین باستان هستند که پیوندی با زبانهای دیگر ندارند؛ از جمله زبان سومری است که گنجینه واژگانش، ساختارهای صرفی-نحویاش، با بقیه زبانها، خصوصا زبانهایی که بعدا در میانرودان باستان جانشین زبان سومری میشود، یعنی گونههای مختلف زبانهای سامی، از اَکدی بگیر به سمت آموری و آرامی و کلدانی و اَکدی جنوبی که بابلی باشد و اَکدی شمالی که آشوری باشد، همه اینها جزء دسته زبانهای سامی هستند؛ یعنی بیشتر با عربی و عبری زنده امروزی ارتباط دارند و با زبان سومری هیچ ارتباطی ندارند.
زبان و ادبیات سومری نقش بسیار تعیینکنندهای در تاریخ جهان باستان داشته، بهواسطه اینکه شاید همزمان در جنوب میانرودان در آن قلمرو فرهنگی که پَسانتر به آن قلمرو سومری میگوییم در حوزه رود نیل که پَسانتر تمدن مصری به وجود میآید و در دشتِ خوزستان که تمدن ایلامی شکل میگیرد، تلاشهای همزمان و موازی برای ثبتوضبط و پیدایش نگارش صورت میگیرد. و حتی جدولهای مشق بچههای مکتبخانههای شهرهای آشوری و بابلی را داریم که به سومری نوشتن را تمرین میکنند. بنابراین باید حواسمان باشد که تمدن سومری تمدن بسیار بسیار درخشانی بوده؛ یعنی میتوانیم با اندکی تسامح بگوییم شوش در آغازین لحظات حیات خودش یک شهر میانرودانی است. اتفاقاتی که در آن میافتاده، سفالهایی که در شوش تولید میشده، فرهنگ مادی که باستانشناسان میتوانند بفهمند و تفسیرش کنند در نخستین لایههای شوش شبیه نخستین لایههای اُور و اُوروک و اُوریدوست؛ ولی بعدا فرهنگ زاگرسیِ ایلامی میآید و شوش را به یک بازار مکارهای برای ارتباطِ فرهنگ ایلامی با فرهنگ میانرودانی تبدیل میکند. در شوش جالب است که بیش و پیش از اینکه الواح ایلام، چه ایلامی چه پروتو ایلامی، چه ایلامیِ قدیم و میانه و نو و اینها به دست آید، در شوش بیشتر الواح سومری و الواح اَکدی به دست آمده؛ یعنی ما گنجینه الواحی را که فرانسویها در کاوشهای شوش به دست آوردند اگر فهرست کنیم، تعداد زیادی از این الواح، الواح سومری و بعدتر اَکدی هستند و این نشاندهنده این است که فرهنگ همسایه میانرودانی تا چه اندازه در فرهنگِ دشت خوزستان، شمال دشت خوزستان و فرهنگی که بعدها نطفه فرهنگ ایلامی میشود تأثیر داشته. مثلا بسیاری از داستانهایی که در ادیان ابراهیمی تکرار میشود با تواترِ بسیار مثل داستان کشتی نوح که یکی از داستانهای رایج در ادیان ابراهیمیِ مسیحی و یهودی و مسیحی است، در قرآن هم آمده، نخستین بار نسخه سومری آن را میبینید. این قصه و بسیار قصههای دیگر اصل و ریشه سومری-اَکدی دارد و شما در روایت ادیان ابراهیمی هم میبینید؛ یعنی روایتهایی که در جنوب میانرودان در قلمرو فرهنگ سومری پدید آمده تا به امروز جزء داستانهای مورد علاقه در حقیقت مردمان جهان است و در جان برخی بهعنوان عقاید و باورهای دینی نشسته است. بنابراین سومریها خیلی خیلی مهم بودند؛ ولی خوشبختانه باستانشناسی از مواردی است که با کامیابی تمام مثل یک فیلمِ کاملا مستند دیگرگونیهای این فرهنگ باستانی میانرودانی را از لحظات آغازین تا لحظاتی که محو میشود و تأثیراتش در فرهنگهای دیگر باقی میماند میتواند بازسازی کند و برای ما به نمایش بگذارد.
منبع: روزنامه شرق