احسان شواربی، باستانشناس
۱-قطعۀ موردِ بحث متعلق به هیچیک از سنگنگارههای شناختهشدۀ ساسانی نیست و با یک اثر ساسانی تازه از محلی نامعلوم روبرو هستیم. اینکه سنگنگارهای با این ابعاد تا کنون شناسایی نشده بوده چیز عجیبی نیست. در همین دهههای اخیر چند سنگنگارۀ الیمایی در خوزستان و چندین کتیبۀ پهلوی در فارس کشف شد. بنابراین کشف آثار یادمانیِ ناشناخته مخصوصاً در مناطق کوهستانی چندان جای تعجب نیست.
۲-اظهار نظر دربارۀ اصالت آثاری که از بازار قاچاق سر در میآورند معمولاً آسان نیست. اما در تصویری که روزنامۀ گاردین منتشر کرده است، در نگاه نخست، چیز مشکوک و غیرمتعارفی در این نقش به چشم نمیخورد. نکات بعدی با فرض صحت اصالت این اثر آورده میشود.
۳-از نظر سبکشناسی، برآورد اولیۀ من این است که این اثر متعلق به نیمۀ دوم سدۀ سوم میلادی باشد؛ احتمالاً از زمان بهرام دوم ساسانی. نسبت به سایر شاهان ساسانی، از زمان بهرام دوم بیشترین تعداد سنگنگاره با مضامین گوناگون بزمی و رزمی باقی مانده است. تمام سنگنگارههای شناختهشدۀ بهرام دوم در استان فارس در محوطههای نقش رستم، تنگ چوگان، سرمشهد، سراب بهرام، تنگ قندیل، بَرمِ دِلَک و گویُم قرار دارند.
۴-بر قطعۀ مورد بحث، تصویر تمامتنۀ یک بلندپایۀ ساسانی حجاری شده است. جزئیات پوشاک و کفش و شیوۀ ایستادن این بلندپایه شباهت زیادی به بلندپایگانِ ایستاده در سنگنگارههای بهرام دوم در برم دلک یا دیهیمستانی نرسی در نقش رستم دارد.
۵-شکل کلاه و آرایش مو و ریش این فرد شباهت زیادی به بلندپایۀ سمت راست (با نشان هلال ماه و گوی روی کلاه) در سنگنگارۀ بهرام دوم و درباریان در نقش رستم دارد (نقش رستم ۲ در شمارهگذاری واندنبرگ). در تصویر گاردین مشخص نیست که آیا روی این قطعۀ تازه نیز کلاه حاملِ نشان است یا نه. امشب تصویر دیگری از زاویهای متفاوت، البته با نور و کیفیت بد، دیدم که در آن به نظر میرسد یک نشان روی کلاه حک شده باشد، ولی جزئیات آن واضح نبود. باید منتظر انتشار تصاویر بهتر ماند.
۶-این فرد بلندپایه دست چپ خود را بر قبضۀ شمشیر قرار داده و دست راستش را، با انگشت اشارۀ برآورده به نشانۀ احترام، بلند کرده است. در سنت ساسانی این شیوۀ ادای احترام توسط شاهنشاه و درباریان در پیشگاه ایزدان مرسوم بوده است. همچنین بلندپایگانی که به خاندان سلطنتی تعلق نداشتند به همین شیوه در حضور شاهنشاه ساسانی ادای احترام میکردند. ادای احترام در این قطعه بیانگر آن است که روبروی این فرد باید نقشی از یک ایزد یا شاهنشاه ساسانی بوده باشد. در صورتی که فرد غایبِ موردِ احترام شاهنشاه ساسانی (و نه یک ایزد) باشد، میتوان چنین نتیجه گرفت که بلندپایۀ حاضر در این قطعه احتمالاً به خاندان سلطنتی تعلق نداشته است.
۷-با این اوصاف، اگر روایت و محتوای نقش (ادای احترام در پیشگاه یک شاه یا ایزد) را در نظر بگیریم، احتمالاً با یک سنگنگارۀ صخرهای در ابعادی بزرگتر مواجهیم، نه یک سنگ یادبود (استل) و نه یک نگارۀ تزئینی بر دیوار یک عمارت. علاوه بر این، بنا بر گزارش گاردین، مشاهدات همکاران در موزۀ بریتانیا نشان میدهد که این قطعه با دستگاه سنگبُری از دل صخره جدا شده است. اگر این مشاهدات درست باشد، این احتمال که سنگنگارۀ مورد نظر در دل کوه کنده شده باشد تقویت میشود.
۸-اکنون این پرسش پیش میآید که چرا نقش این فرد به تنهایی در یک قاب محاط شده است. یک احتمال این است که با یک سنگنگارۀ ناتمام مواجه باشیم، مانند سنگنگارۀ بهرام دوم در گویُم یا دو سنگنگارۀ کوچک ناتمام در نقش رستم. احتمال دیگر آن است سنگنگارۀ اصلی یکپارچه نبوده و در دو یا چند قاب با فاصله از یکدیگر حجاری شده باشد، مانند سنگنگارههای برم دلک.
۹-سنگنگارههای یادمانی ساسانی غالباً در دل کوه کنده شدهاند. با توجه به جغرافیای پراکندگی سنگنگارههای ساسانی از قرن سوم میلادی، احتمالاً این اثر جایی در استان فارس پیدا شده است. جزئیات سبکشناختی این سنگنگاره نیز نشان میدهد که هنرمندان حجار آن متعلق به همان مکتبی بودهاند که سنگنگارههای بهرام دوم در فارس را اجرا کرده است.
در پایان، این خبر زنگ خطریست که وضعیت وحشتناک میراث فرهنگی در ایران را به همۀ ما یادآوری میکند. غارت و نابودی میراث فرهنگی، آن هم در این ابعاد، فاجعهای جبرانناپذیر است.