سولماز دهقانی
حق بر شهر[۱] مفهومی است که هنری لوفور[۲]، فیلسوف فرانسوی در دهۀ ۱۹۷۰ آن را مطرح کرد. در آرای لوفور، شهر جایگاه ویژهای دارد؛ چراکه ایجادکنندۀ وجود و خودآگاهی در شهروندان است. لوفور تأکید ویژهای بر فضاهای عمومی دارد که باید نیاز به زندگی اجتماعی و انسانشناختی را تقویت و زمینه را برای خلاقیت و آموزش و تفریح شهروندان فراهم کند. در گفتار این اندیشمند، شهروند به تمام ساکنان شهر اطلاق میگردد و دو حق مشارکت شهری و حق تملک فضا را برای آنان در نظر میگیرد.
حق مشارکت بهمعنی دخالتدادن شهروندان در تصمیمگیریهای مربوطبه فضاهای شهری است. متأسفانه امروزه بهرغم فراگیرشدن مفهوم شهروندی، نظر شهروندان بهخصوص زنان در تولید فضاهای شهری در نظر گرفته نمیشود و گاه این فضاها برای زنان، غریب و عاریاز احساس آرامش و امنیت مینمایند، بهگونهای که از حس تعلق زنان به شهر میکاهند. حق مشارکت زنان خود به دو مرحلۀ مشارکت در تصمیمگیری و مشارکت در اجرا تقسیم میشود. حضور زنان در پارلمانهای محلیِ تصمیمساز در ایجاد شهر دلخواه زنان و شهری که زنان به آن حس تعلق دارند، بسیار مفید است. حضور زنان در پستهای مدیریتی شهر نیز در تولید و بازسازی فضای شهری جدیدی که هم طبق طبق نیازهای زنان شاغل و خواستههای زنان خانهدار باشند و هم زنان بتوانند در آنها به توانمندسازی و خودسازی بپردازند، مؤثر است.
حق تملک نیز بهمعنای دسترسی و استفاده از فضا و ایجاد فضاهای جدید است. البته باید توجه داشت که منظور از فضا تنها فضای فیزیکی و ملموس نیست؛ بلکه تولید فضای شهری چیزی فراتر از شکلدادن به ساختارهای فضایی مادی شهر و متضمن ایجاد ریتم زندگی روزانه است و تولید و بازتولید روابط اجتماعی است که آن را تنظیم میکند. در بسیاری از قسمتهای مختلف شهر، مکانهایی بهچشم میخورد که نهتنها برای زنان مفید نیستند، چهبسا امنیت آنها را نیز تهدید کرده و گاهی آمد و شد را برای این قشر دشوار میسازد. این قبیل مکانها با ایجاد کاربریهای جدید یا نورپردازی و باززندهسازی میتوانند از مکانهایی آسیبزا به مکانهایی امن و کاربردی تبدیل شوند. برای مثال ایجاد فضاهایی برای زنان بازنشسته یا مسن در سطح شهر بسیار ضروری است. ایجاد مهدهایی که بهطور ساعتی و در ساعات مختلف روز از کودکان مراقبت میکنند نیز در ایجاد حس تعلق و رضایت زنان از شهر نقش مؤثری دارد.
در صورت تحقق حق بر شهر که شامل حق تملک فضا و حق مشارکت شهری است، احساس تعلق به شهر ایجاد میشود. احساس تعلق به شهر نیز از استفادۀ روزمره از فضاها حاصل میشود. مطالعات متعدد نشان داده است که ادراک شهروندان از میزان بهرهمندیشان از متغیرهای سرزندگی شهری، کنترل و مالکیت، سهم فیزیکی، سازماندهی شهری و تصمیمگیری بر میزان ادراک بهرهمندی از حق بر شهر مؤثر است و ثابت کرد که جنسیت نیز در کنار مفهوم کلیدی طبقه که در ساختار نظریه نقشی حیاتی دارد، در میزان بهرهمندی از حق بر شهر تأثیرگذار است. بهمنظور احقاق حقوق شهروندان، منشورهای حق حضور در شهر به شکلهای گوناگون در مقیاسهای متفاوت ملی و منطقهای و شهری ایجاد شدهاند. از مهمترین این منشورها میتوان به منشور جهانی حق بر شهر، منشور اروپایی حفاظت از حقوق بشر در شهر، منشور شهرهای آموزنده، منشور اروپایی برابری زنان و مردان در زندگی محلی و منشور حقوق و مسئولیتهای مونترال، منشور حق بر شهر مکزیکوسیتی و قانون شهری برزیل را نام برد. کوششها برای کاربست این منشورها اذعان میدارد که حق بر شهر باید بهعنوان حقوق بشر محسوب شود تا دولتها به این حق شهروندان خود احترام بگذارند و آن را تضمین کنند. بر این اساس منشورهایی بهوجود آمدند که حقوق جدیدی را به دولتها برای اضافهکردن به بندهای قانونی خود پیشنهاد میدهند. منشور اروپایی حفاظت از حقوق بشر در شهر که بیش از ۳۵۰ شهر در ۲۱کشور جهان آن را تصویب کردهاند، از جمله منشورهایی است که محل توجه واقع شد.
زنان بهعنوان نیمی از جامعه و بهعنوان شهروندانی که حق بر شهر دارند، میبایست از حق مشارکت و حق تملک فضاهای شهری برخوردار باشند؛ چراکه زیست سالم و امن زنان به میزان حس رضایت و تعلق آنان به شهر بستگی دارد و هرچه از این دو محرومتر باشند، فرایند خودشکوفایی و حضور فعال و مؤثر آنان در جامعه نیز با مشکل مواجه میشود. بنابراین بهمنظور احقاق حقوق زنان بر شهر و رفع تبعیضها که در قالب نابرابری در تصدی پستهای مدیریت شهری و اختصاص نابرابر فضاهای شهری به زنان تجلی مییابد، لزوم تدوین منشور حق زنان بر شهر ضروری مینماید و شایسته است که مدیران شهری در برنامهریزیهای خود بدان توجه داشته باشند تا شاهد حضور هرچهبیشتر زنان در عرصههای تصمیمسازی و مدیریت شهری باشیم.
[۱]. The right to the city
[۲]. Lefebvre
این یادداشت از سایت “مشیانه” انتخاب و بازنشر شده.