کاوه مدنی
معاون پیشین سازمان حفاظت محیط زیست ایران
کدام را باید نجات داد: آب یا کشاورزی؟ این سؤال یکی از گمراه کننده ترین سؤالهای طرح شده در فضای مدیریت و سیاستگذاری منابع آب و کشاورزی ایران است. سؤالاتی از این جنس، آب و غذا را در تقابل با یکدیگر قرار میدهند در حالی که فقدان هر کدام از این دو منبع حیاتی، بشر را با مشکل جدی مواجه میکند.
بخش کشاورزی در سطح جهانی به عنوان تآمین کننده غذا و بزرگترین مصرف کننده منابع آب، رابطه تنگاتنگی با بخش آب دارد. به علاوه، کشاورزان به عنوان تولید کنندگان غذا، بزرگترین گروه بهره برداری و مدیریت آب و در جهان و حلقه اتصال آب و غذا شناخته میشوند.
بنابراین برای نجات آب باید نگران کشاورزی و کشاورزان بود و برای نجات کشاورزی هم به دنبال نجات آب و کشاورزان. اگر به جای نگرانی در مورد آب و غذا به عنوان ورودی و خروجی بخش کشاورزی، به فکر وضعیت معیشتی کشاورزان (کیفیت عملکرد و بهره بردار) باشیم میتوانیم به نجات هر دو بخش به طور همزمان امید داشته باشیم. در غیر اینصورت با قرار دادن امنیت غذایی و امنیت آبی در مقابل یکدیگر، امنیت بشر را به طور جدی به خطر می انداریم.
خوب است قبل از تلاش برای یافتن پاسخ یک سؤال در مورد درستی و جامعیت سؤال مطروحه تأمل کنیم چرا که سؤال نامناسب میتواند مسیر ذهنی و راه حلهای پیشنهادیمان را به بیراهه بکشاند. به عنوان مثال اگر قبل از پاسخ به سؤال “چگونه نیاز ابی این حوضه آبریز را تأمین کنیم؟” به جامع نبودن این سؤال پی برده بودیم، میفهمیدیم که سؤالی نظیر “چه عواملی موجب افزایش نیاز آبی در این حوضه شده است و چگونه میتوان آنها را مهار کرد؟” میتوانست ما را به مسیر متفاوتی هدایت کند.
در این صورت راه حلهایمان فقط به شیرین کردن و انتقال آب و حفر چاههای عمیق و فوق عمیق محدود نمیشد. اما سؤال نامناسب ما را عملاً به انتخاب راه حلهایی سوق داد که به خاطر هدف نگرفتن محرکهای افزایش نیاز در حوضه آبریز، راهکارهایی جامع و پایدار محسوب نمیشوند و توان مهار افزایش نیاز آبی در حوضه را ندارند.