احمد زیدآبادی
روزنامه نگار
خوشا به حال آقای دکتر [حمیدرضا] جلاییپور. چه خیال راحت و خاطرِ جمعی دارد. از نگاه او، اوضاع چندان هم بد نیست و همه چیز رو به بهبود است. رشد اقتصادی ۵ درصد، تورم ۷ درصد، تالابهای خشکیده در حال احیاء و برجام همچنان در حال معجزه. نه خبری از رکود کمر شکن و فساد دامنگیر، نه بحرانی در محیط زیست و منابع آب، نه خطر ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی و برخی مؤسسات مالی، نه تهی شدن قوۀ اجرایی از اقتدار، نه رشد فزایندۀ بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی، و نه هر مشکل و بحران دیگری که خواب را از چشم کارشناسان آن حوزهها ربوده است! از نگاه دکتر جلاییپور، اینها نیز البته هست ولی خیلی هم مهم نیست.
با این حساب، به تعبیر ظریفی، بیم آن است که اگر به گوشهای از کشور بمب اتم هم بزنند؛ دکتر جلاییپور بگوید: «حالا خیلی هم بد نشد؛ بالاخره آنجا دریاچهای درست شده که بعدها میتونیم ماهیگیری راه بیاندازیم و کلی شغل ایجاد بشه.»
به نظرم پارهای خوشبینیها و انکار مشکلات بنیادی در بین برخی از نیروهای اصلاح طلب، نتیجۀ تحلیلهای دکتر جلایی پور است، اما خوشبختانه بانگ دیگری هم در اردوگاه اصلاح طلبان در حال بلند شدن است. این بانگ را میتوان در یادداشتهای اخیر مهندس عباس عبدی دید. عبدی در مطلب روز شنبهاش در روزنامۀ اعتماد، به درستی وخامت وضع کشور در حوزۀ اجرا و تصمیم را تشریح کرده است. با این حال، راه حلی که عبدی برای عبور از بحران پیشنهاد کرده است، مبهم و قابل مناقشه است.
از نگاه عبدی، «گفتگوی ملی» چاره ساز مشکل است. طبعاً گفتگوی ملی امری نیست که عقل سلیم قادر به مخالفت با آن باشد؛ اما منظور از گفتگوی ملی چیست؟ قرار است بین چه کسانی و بر سر چه موضوعاتی گفتگو شود؟ به فرض انجام این گفتگو، کی به ثمر میرسد و چه نتایج مشخصی بر آن مترتب است؟ آیا در حالی که سرمایههای مادی و معنوی و انسانی کشورمان چون برف در حال آب شدن است؛ گفتگوی ملی میتواند اعتماد، امید، همبستگی و کارایی لازم را برای غلبه بر انبوه مشکلات پدید آورد؟
*نظرات و آرای مطرحشده در مقالات و تحلیلها، بیانگر دیدگاههای نویسندگان است.