چرا سلفی خوب است؟

  • 22 بهمن 1396 - 14:03
چرا سلفی خوب است؟

اولین چیزی که “سلفی” به ذهن می‌آورد، احتمالا دختری نوجوانی است که بدون توجه به اطراف با لب‌های غنچه کرده با آیفون از خودش عکس می‌گیرد، شاید هم آدم نترسی را به یاد بیاورد که از یک آسمان‌خراش آویزان شده و چیزی با مرگ فاصله ندارد. برخی چنین کارهایی را نمادی از فرهنگ خودشیفتگی می‌دانند و برخی نشانه‌ای از سقوط جامعه. “سلفی” اما بار فرهنگی عمیق‌تری دارد که در قالب این کلیشه‌ها نمی‌گنجد.

“آلیسیا الر” در کتاب جدیدش با نام ” نسل سلفی” با عبور از کلیشه‌های رایج، سلفی را به شکل شمشیری دو لبه به تصویر می‌کشد، پدیده‌ای که می‌تواند هم منشأ قدرت باشد و هم باعث آسیب‌پذیری. این یکی از ویژگی‌های عصر دیجیتال است.

به گزارش بی بی سی، بر خلاف نظریه‌هایی که سلفی را نشانه خودشیفتگی و مادی‌گرایی می‌دانند، این پدیده قدرت بیشتری در اختیار گروه‌های به حاشیه رانده شده‌ از جمله زنان، رنگین پوست‌ها ، دگرباش‌ها، مهاجران و پناهنده‎ها قرار داده است. الر می‌گوید رسانه‌های جمعی که امروزه در دسترس همه قرار دارند، به آینه‌ای تبدیل شده‌اند که انواع شخصیت‌ها را بازتاب می‌دهند، از جمله نسل جدید که از متفاوت یا خاص بودن ابایی ندارند.

او این سوال را مطرح می‎کند: ” آیا در هیچ دوره‌ای نوجوان‌ها نسبت به تصویری که از خودشان ارائه می‌دادند، بی‌توجه بوده‌اند؟” چه پیر و چه جوان، نمی‌شود از فردی که به دنبال تأیید و تصدیق دیگران است، ایراد گرفت. هدفی که امروزه با یک حرکت انگشت می‌توان به آن دست یافت.

الر در سال ۲۰۱۳ در مجله آنلاین هنری “هایپرآلرژیک”مقاله‌ای با عنوان ” سیاست‌های فمنیستی سلفی” منتشر کرد که بر پدیده سلفی در میان زنان رنگین پوست تمرکز داشت. این مقاله پاسخی بود به مقاله دیگری که در وبلاگ فمینیستی “جزبل” منتشر شده و سلفی را “فریادی برای کمک” توصیف کرده بود. میکی کندال، فعال فمینیستی و نویسنده کتاب‌های مصور، نوامبر همان سال در توییترش نوشت: “آیا واقعا می‌شود در مورد اهمیت سلفی برای مردمی که هیچوقت شانس دیدن خودشان در رسانه‌های جریان اصلی را ندارند، حرفی زد؟”

به اشتراک گذاشتن سلفی برای عموم ممکن است فرد را در معرض توهین و فحاشی قرار دهد اما در عین حال می‌تواند راه اتصال او به شبکه‌ای از کمک‌ها و حمایت‌های بالقوه باشد. با پیدایش پدیده سلفی تصاویر گروه‌های به حاشیه رانده شده که زمانی بیرون از جریان اصلی نگه داشته می‌شدند، به تصاویری نمادین تبدیل شده‌اند.

از سال ۲۰۱۳ که “سلفی” به عنوان واژه سال دیکشنری‌های آکسفورد معرفی شد، این خودنگاره‌های مدرن همه‌جا به چشم می‌خورند، آن هم در عصری که دیده شدن می‌تواند مترادف با قدرت سیاسی باشد. از آن زمان به بعد جنبش‌های مقاومتی و اعتراضی شکلی تازه به خود گرفته‌اند. این جنبش‌ها بیشتر از این که به شکل راهپیمایی یا تجمع باشند، بر حضور در پلتفورم‌های آنلاین متعدد تمرکز دارند.

ایرمگارد املهاینز، نویسنده، مترجم و محقق مستقل در مقاله‌ای برای مجله اینترنتی e-flux نوشت: “هدف آن‌ها دیدن شدن به طریقی متفاوت است، آن‌ها از تصاویر، تاکتیک‌ها، هشتگ‌ها، سیاست‌های هویتی و رویدادهای نمادین مشترک استفاده می‌کنند.”

آن روی سکه

البته این پدیده نقظه ضعفی هم دارد که به خصوص در سال‌های اخیر بیشتر دیده می‌شود: تحت نظارت بودن. با وجود برملا شدن جاسوسی آژانس امنیت ملی آمریکا در زندگی شهروندان معمولی این کشور و علیرغم این‌که می‌دانیم اطلاعات شخصی‌مان توسط شبکه‌های اجتماعی بزرگ کند و کاو و فروخته می‌شوند، باز هم از به اشتراک گذاشتن خصوصی‌ترین لحظات زندگی‌مان دست برنمی‌داریم. ما عاشق سلفی گرفتن هستیم، حتی اگر تصاویرمان برای سود دیگران به فروش برسند و هر حرکت‌مان در دنیای آنلاین رهگیری و کنترل شود، آن هم از طریق همان وسایلی که ما را به این دنیا متصل می‌کنند.

الر در کتابش می‌نویسد: “این تهدید بیشتر از آن که دیجیتال باشد، شخصی است.” این واقعیت که ” من چیزی برای پنهان کردن ندارم” ظاهرا برای فعالان و هنرمندان معنایی متفاوت دارد چون احتمالا آن‌ها به واسطه قابلیت دیده شدنی که سلفی‌ها در اختیارشان می‌گذارند، قدرت بیشتری بدست می‌آورند. با این‌که تکنولوژی مدرن مهم‌ترین ابزاری است که جنبش‌ها در اختیار دارند اما کنشگران باید مراقب باشند چون هر ردپایی که در دنیای دیجیتال از خود به جا بگذارند ممکن است بر علیه‌شان استفاده شود.

پدیده شهروند خبرنگار نمونه عینی این موضوع به حساب می‌آید. از تصاویری که با گوشی‌های هوشمند از تیراندازی مأمور پلیس به یک مرد آفریقایی- آمریکایی گرفته شده تا پیام‌هایی ضبط شده از آخرین لحظات زندگی مردم درگیر جنگ در سوریه، پدیده جدید ” نظارت بر خود” به ثبت برخی از تأثیرگذارترین رویدادهای تاریخی منجر شده است.

الر در کتابش از اعتراضات “استندینگ راک” در داکوتای شمالی مثال آورده است. شرکت آمریکایی “انرژی ترانسفر” قصد داشت یک خط لوله عظیم نفت احداث کند که با اعتراض شدید جامعه سرخپوستان آمریکا روبرو شد. مارک تیلسن، شاعر، کنشگر و یکی از اعضای قبیله سرخپوستی “لاکوتا اوگلالا” چندین ماه در استندینگ راک ماند. او به الر گفته این منطقه تمام مدت تحت نظارت مأموران شرکت اطلاعاتی و امنیتی “تایگر سوان” بوده که توسط کمپانی انرژی ترانسفر استخدام شده بودند. به گفته او مکالمات تلفنی تحت شنود بوده اند و حتی گاهی اوقات صدای نفس‌های عمیق در پس زمینه شنیده می‌شده است.

وقتی شایعه شد از قابلیت ” چک- این” فیس بوک برای ردیابی کسانی که در محل اعتراضات حضور داشتند، استفاده می‌شده، بیش از یک میلیون نفر در سراسر دنیا به نشانه همبستگی با معترضان در فیس بوک به منطقه استندینگ “چک-این” کردند.

این موضوع من را به یاد عکسی انداخت که گلن لیگون، هنرمند آمریکایی به تازگی در “اینستاگرام” خود به اشتراک گذاشته است: در عکسی که او از صفحه گوشی‌اش گرفته، فهرست شبکه‌های وای‌فای مختلف دیده می‌شود و جالب این که اولین گزینه، وای فای خودروی شنود اف بی آی است: ” FBI SURVEILLANCE VAN #۹۰۱۳C” . آیا واقعا چنین خودرویی در آن نزدیکی بوده؟ ما نمی‌دانیم. اما به گفته الر، این “به اشتراک گذاشتن”‌ها و “چک-این”‌ها می‌توانند به مثابه سلفی‌هایی پیچیده‌تر در نظر گرفته شوند. وقتی تحت نظارت هستی یا خطر آسیب فیزیکی تهدیدت می‌کند، سلفی راهی است برای اعلام این که: “من اینجا هستم، من زنده‌ام و نمی‌ترسم.”

اما تفاوت سلفی و کنشگری آنلاین چیست؟ باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین آمریکا در مصاحبه‌ای رادیویی با شاهزاده هری، نوه ملکه بریتانیا گفت جنبش‌های آنلاین برای اینکه روی دنیای واقعی تأثیر داشته باشند باید به شکل “آفلاین” در‌آیند. اوباما به شاهزاده گفت با بهره بردن از قابلیت ناشناس ماندن در اینترنت به راحتی می‌شود به یک آدم فحاش نفرت‌انگیز یا یک مخالف سیاسی که بی‌پرده حرف‌هایش را می‌زند تبدیل شد، اما وقتی بنشینی با یک نفر یک نوشیدنی بخوری و حرف بزنی، پیچیدگی‌های وجودی او بیشتر آشکار خواهد شد و ممکن است بتوانی با فردی که اصلا انتظارش را نداشتی رابطه برقرار کنی. در غیر این صورت فقط می‌توان روی بازخوردهای رسانه‌های جمعی حساب کرد.

سلفی نگاره‌ها

در این میان هنرمندان هم خیلی زود سلفی‌ها را به عنوان موضوع آثارشان برگزیدند. رایان مک‌گینلی، هنرمند آمریکایی در سال ۲۰۰۳ اولین نمایشگاه انفرادی‌اش با عنوان “حال بچه‌ها خوب است” را در موزه “ویتنی” نیویورک برگزار کرد و به شهرت رسید. مک‌گینلی یکی از جوان‌ترین هنرمندانی است که توانسته آثارش را در این موسسه معتبر به نمایش بگذارد. موضوع جنجالی نمایشگاه او به مذاق برخی خوش نیامد، عده‌ای بیشتر اما از خام بودن آثار او به وجد آمدند، تصاویری که فرهنگ به نوعی ضد آرمان‌شهری جوانان نیویورکی و آمریکایی را به تصویر می‌کشید.

علاوه بر تصاویر بدون سانسور، یکی از آثار این نمایشگاه عکسی است که مک‌گینلی با دوربین از خودش گرفته است، خودنگاره‌ای از فاصله بسیار نزدیک که بعدها به امثال آن نام “سلفی” داده شد.

به نوشته “نیویورک تایمز” پاریس هیلتون، هنرپیشه، خواننده و مدل آمریکایی چندی پیش با انتشار عکسی قدیمی از خودش در کنار بریتنی اسپیرز، دیگر خواننده آمریکایی ادعا کرد سلفی را او در سال ۲۰۰۶ اختراع کرده است. سال ۲۰۱۴، جنجال برسر نمایشگاه خودنگاره‌های ریچارد پرینس، عکاس آمریکایی در گالری گاگوسیان بالا گرفت، وقتی هنرمند دیگری به نام دونالد گراهام از او به دلیل نقض قانون کپی‌رایت در استفاده از یکی از آثارش شکایت کرد. ماجرایی که باعث دیده شدن هر دوی این عکاسان شد. آنچه ذهن را در این میان مشغول می‌کند اما همان سوال قدیمی همیشگی است که چه چیز را می‌شود هنر حساب کرد و چه چیز را نمی‌شود.

هنرمندان جوان البته رویکرد ظریف‌تر و موشکافانه‌تری نسبت به سلفی دارند. الر در کتابش به نسلی از هنرمندان خوش‌آتیه آمریکا اشاره می‌کند. از جمله آن‌ها پرگرین هونیگ که یک نمایشگاه نقاشی تنها به منظور گرفتن سلفی برگزار کرد. همین‌طور برانن راکول-چارلند که از سلفی‌ برای به نمایش گذاشتن شخصیت خودش به عنوان هنرمند استفاده می‌کند. جیلیان می‌یر، دیگر هنرمند آمریکایی برای پروژه‌ای با عنوان “۴۰۰ عریان” تصویر صورتش را روی بدن‌های برهنه سلفی‌هایی که در اینترنت پیدا کرده بود، قرار داد.

سلفی می‌تواند استعاره‌ای از یک لحظه‌ ناب باشد که فرانسیسکو گویا در مجموعه آثارش به نام “فجایع جنگ” (۱۸۱۴) از آن به عنوان لحظه‌ای که “حقیقت مرده است” یاد می‌کند. سلفی‌ها و فرهنگ اینترنت، آن طور که امروزه در هنر و سیاست بازتاب یافته‌اند، فرضیات اولیه در مورد “اصالت” را زیر سوال می‌برند. “پسا حقیقت” و ” اخبار جعلی” (Fake News) مفاهیم تازه‌ای نیستند و ابزارهایی مثل سلفی‌ها، شبکه‌های اجتماعی یا کلان‌داده‌ها نمی‌توانند مقصر واقعیت‌های غیرعادی و عجیب و غریب پیرامون‌مان باشند اما شاید در فهم بهتر آن‌ها به ما کمک کنند.

دیدگاه