رقصی در میانه میدان آرزوها

  • 01 شهریور 1398 - 9:37
رقصی در میانه میدان آرزوها

فرشید ذاکری

کارشناس موسیقی


بازارمسگران قونیه مولانای بزرگ را به عُرس برد و کوبش ضربات، ضربانی درونی گردید که چرخانید جهانی را که هنوز در خلوت خودخواسته‌اش می‌کوبد و می‌کوباند که جهان در سرگیجی سماع مولانا به تعادل می‌اندیشد …

و بازار تهران که قلب تپنده‌ای در خود یافت که به رنگ رنگ پارچه‌هایش موسیقی بافت که بافت موسیقی‌اش رنگارنگ گشت که تصویر در نگاهش طغیان اندیشه‌اش می‌شود، ملدی ها را روانه‌ی جهانی کرد که گیجی چرخش سماع را در چرخش نغمات به تهاجم تمام زیبایی‌های عالمی نشاند که تبلور هنرمندی‌اش در دستان هنرمندانش دست به دست می‌گردد چه دستان مولانا در سماع، چه دستان علیزاده بر روی پرده‌ها، که هر دو رقصی است در میانه میدان آرزوها.

از غلیان هیاهوی بازار تهران که در لطافت رنگ‌های پارچه‌هایش بی چونی زندگانی را در هوای تنفس امتداد می‌دهد پسرک جوان، روح عصیانگری یافت که مانند مولانا که با چرخش دستانش نظم دوران را نشانه گرفت او با شراره‌های نغماتش به جنگ نشئگی موسیقی دوران شتافت و در اولین گفت و گوی زمانه‌اش قامت موسیقی رزمی را در برابر موسیقی بزمی نمایان ساخت که اعتراض او نه ازجنس اعتراض روشنفکری که از جنس اعتراض پیش برنده بود که جایگزین‌هایش را به سرعت در عالم موسیقی به نغمه در آورد که هر یک مانند عید تازگی داشتند و در تبحر هنری‌اش همگان را شیفته و آلوده کرد که این آلودگی خمار رخوت هنر دوران را به سرزندگی نشاط اجتماعی باز گرداند.

علیزاده با یادگیری هنر گذشتگان بر شانه‌های آنان ایستاد و خود بنایی نو ساخت که با تمامی مقاومت، سنت گرایان در مقابلش چاره‌ای نیافتند، که ذات موسیقی او به پشتوانه سنت‌ها محکم بود و در خلاقیت خیره کننده‌ای که در اوج جوانی به خرج داد توانست شیوه و نگاه تازه‌ای به موسیقی ارائه کند که با سرعت در استقبال جوانان وسعت گرفت.

چند وجهی هنر علیزاده که در هر کدام توانست قله‌ای گردد برای وسوسه‌ی فتح آیندگان، او را جذابیتی بخشید که هم چنان صف انتظار جهت گفت و گو و یا دیدار با دوستدارانش خریداران بی شماری دارد. هنر چند وجهی او از شخصیت چند وجهی‌اش حاصل آمده که می‌تواند ساعت‌ها مانند یک مصلح اجتماعی مخاطب را پای صحبت‌هایش پای بند کند که دغدغه و درد اجتماع از اول درونش جاری بود و از هنرمندانی است که هنرش اجتماعی و همرنگ زمانه است و واکنش‌های اجتماعی‌اش آن چنان تأثیر دارد که گروه‌ها سعی می‌کنند به رنگ سیاسی خود او را مصادره کنند که خودش بارها گفته رنگ اش فقط هنری است و دغدغه‌های هنری‌اش او را وادار به واکنش می‌کند، وطن پرستی است والاتر از مدعیان وطن پرستی که نشان‌های افتخارش را از محبت مردمان کوچه و بازار و طرفداران هنر بی کرانش در سرزمین خودش دریافت می‌کند چونان که حتا اعتبار نام خودش را به امثال شوالیه‌ها اعطا نمی‌کند و به حسین علیزاده بسنده می‌کند.

و ما که نمی‌توانیم بسنده کنیم به حسین علیزاده که بی کران است، با هنرش و متدش زندگی کرده‌ایم، روزگار می‌گذرانیم که همچنان در اوج پختگی تازه است و حرف‌های تازه دارد و هنر تازه دارد که هنر عید تازگی آن است و عشق سرشارش، تولد استاد مانند هر عید نوید بخش امید است در روزگار ناملایمات، و سرزندگی اندیشه‌اش آینده را به روشنی نوید می‌دهد که امید هر معجزه‌ای از درون‌های تازه و زنده بر می‌خیزد.

دیدگاه