زنان روستایی، سرمایه‌های پنهان ملی

  • 28 مهر 1396 - 10:44
زنان روستایی، سرمایه‌های پنهان ملی

مژگان جعفریان

فعال حقوق زنان

جوان و زیباست. وقتی می‌خندد، صورتش پر از چین‌های ریز و درشت می‌شود. میوه‌ها را با دقت در جعبه‌ها می‌چیند و برایم از زندگی سخت و پُرمشقتش می‌گوید، از بچه‌های کوچکی که هنوز کارکردن نمی‌دانند، از شوهری که معتاد است و گوشۀ خانه افتاده، از کار میوه‌چینی که فصلی است و در رقابت با مردهای روستا شانس کمی برای به‌دست‌آوردنش دارد. او با خنده روزگار تلخ را نقل می‌کند؛ من با غم به آیندۀ خودش و فرزندانش می‌اندیشم.

پیرمردی است با موهای یک‌دست سفید و چروک‌های عمیق بر پیشانی. کت‌وشلوار تمیز پوشیده و منتظر رسیدن ماست. با دیدنمان از جا برمی‌خیزد، لباس را می‌تکاند و با احترام جلو می‌آید. از جوانی‌اش می‌گوید و اینکه سابق کارگر باغ بوده و چه کارها که نکرده، از زور و توان بدنی‌اش که با یک دست چند صندوق میوه بلند می‌کرده و چه و چه… این مقدمه را می‌چیند که بگوید هنوز هم می‌تواند کار کند. من به دستان لرزان و پینه‌بسته‌اش می‌نگرم و می‌دانم که نمی‌تواند.

در محوطۀ جلویی باغ، جوانان رعنای دِه سینۀ دیوار چمباتمه زده‌اند و سال‌های خوب جوانی را دود می‌کنند. اکثرشان متقاضی کار در باغ هستند؛ ولی کارهای باغ محدود و فصلی است و تعداد کمی را جذب می‌کند. در کل منطقه هم کار چندانی برای این جوانان وجود ندارد. مهاجرت به شهرهای بزرگ هم آیندۀ درخشانی برایشان رقم نمی‌زند و خیلی زود در حاشیۀ شهرهای بزرگ به بزه و بزه‌کاری ختم می‌شود. من نیرو و توان جوانی‌شان را می‌بینم و می‌اندیشم به همۀ آنچه شاید می‌توانستند برای آبادانی سرزمینشان انجام دهند.
زندگی اغلب مردم روستای کرونی، از توابع شهرستان کازرون، هم مثل روستاهای دیگر استان فارس به‌دنبال خشک‌سالی‌های پی‌درپی با بیکاری و فقر و مهاجرت به شهرهای بزرگ همراه بوده است. کودکان و زنان وکهن‌سالان بیشتر در معرض آسیب‌های ناشی‌از آن قرار دارند. سایۀ شوم فقر طی این چند سال، زندگی این مردم را با مخاطرات زیادی مواجه کرده است که یا می‌مانند و به زحمت بسیار زندگی را سر می‌کنند یا مهاجرت می‌کنند و در حاشیۀ شهرهای بزرگ مصیبت‌های دیگری را از سر می‌گذرانند. سال‌هاست زندگی این مردم و چگونگی برون‌رفتشان از فقر بخشی از زندگی و کارم شده است.

براساس آمار سازمان ملل متحد، هم‌اکنون یک میلیارد نفر از جمعیت جهان در فقر مطلق به‌سرمی‌برند. این افراد حتی از یک وعده غذای مناسب در روز نیز محروم هستند. علاوه‌برآن، حدود چهار میلیارد نفر دیگر به‌دلیل کمبود مواد غذایی و دسترسی‌نداشتن به بهداشت و زیرساخت‌های اجتماعی نامناسب در فقر نسبی زندگی می‌کنند. در ایران براساس آخرین گزارش‌ها ۱۱درصد مردم زیر خط فقر مطلق و ۳۰‌درصد زیر خط فقر نسبی هستند.

سازمان ملل ۱۷اکتبر، ۲۵مهر، را «روز جهانی مبارزه با فقر» نام‌گذاری کرده است تا توجه همگان را به این معضل جهانی جلب کند، معضلی که زندگی بسیاری از مردم را نابود کرده و شاید بتوان گفت پایۀ بسیاری ازمصیبت‌های نوع بشر است. جا دارد به‌مناسبت این روز تأمل بیشتری دربارۀ فقر و تبعات آن در زندگی افراد جامعه کنیم.

بیانیۀ سازمان ملل متحد که در ژوئن ۱۹۹۸ به امضای همۀ رؤسای آژانس‌های ملل متحد هم رسیده است، فقر را چنین تعریف می‌کند:
«اساساً فقر به‌معنای سلب فرصت و تضییع حق انتخاب و نقض کرامت انسانی است. به‌بیانی دیگر، فقر به‌معنای فقدان ظرفیت‌های اساسی برای مشارکت مؤثر اجتماعی است. این یعنی ناتوانی برای تأمین غذا و پوشاک خانواده، دسترسی‌نداشتن به مدرسه و مراکز درمانی، نداشتن زمینی برای کشت خوراک یا شغلی برای تأمین معاش و نیز دسترسی‌نداشتن به منابع مالی و اعتباری. و این به‌معنی ناامنی و ناتوانی و طردشدگی از سایر افراد و اعضای خانواده و اجتماع است. این یعنی قرارگرفتن در معرض خشونت و نیز در اغلب مواقع، یعنی حاشیه‌نشینی و سکونت در مناطق آسیب‌پذیر، بدون دسترسی به آب سالم و بهداشت و سیستم‌های تخلیۀ فاضلاب.»

در ایران پس از انقلاب، همواره ریشه‌کنی فقر در رأس برنامه‌ها قرار داشته است. اصل‌های ۳، ۲۱، ۲۹، ۳۱ و ۴۳ قانون اساسی دررابطه‌با فقرزدایی و رفاه محرومان مبین این موضوع است. بااین‌همه، موفقیت‌ها برای کاهش فقر بسیار محدود بوده است و آمار فقر روزبه‌روز افزایش یافته تا به اعداد ۱۱درصد زیر خط فقر مطلق و ۳۰درصد زیر خط فقر نسبی رسیده‌ایم. البته این آمار در دوره‌های مختلف تغییرات بسیار داشته است؛ ولی عواملی چون رکود اقتصادی، بیکاری شدید، تغییرات جمعیتی و عوامل اجتماعی‌‌اقتصادی مختلف باعث شده است همچنان معضل فقر و عوامل ناشی‌از آن در کشور و به‌خصوص در جوامع روستایی خودنمایی کند.

خشک‌سالی در سال‌های اخیر در بسیاری از نقاط کشور زندگی افراد زیادی را به‌سمت فقر سوق داده است و از مهم‌ترین دلایل مهاجرت به مراکز شهرهای بزرگ به‌شمار می‌آید. خانواده‌هایی که از طریق کشاورزی یا باغداری یا دامداری زندگی نسبتاً خوبی داشته‌اند، مجبور به ترک دیار شده‌اند. کمبود امکانات و منابع برای اسکان و اشتغال این گروه از افراد در شهرهای مهاجرپذیر باعث ایجاد پدیدۀ حاشیه‌نشینی و گسترش آسیب‌های اجتماعی ناشی‌از آن شده است، آسیب‌هایی که هم زندگی ساکنان شهر و هم زندگی مهاجران را دچار نابسامانی کرده است. شیراز نیز از کلان‌شهرهایی است که در معرض مهاجرت‌های گسترده از مناطق مختلف داخل استان و استان‌های هم‌جوار قرار گرفته است. بیکاری و فقر و آوارگی کشاورزان و باغداران و دامداران مناطقی که دچار خشک‌سالی شده‌اند، زندگی سخت و ناعادلانه‌ای را برای آن‌ها رقم زده است. در این میان، کودکان و کهن‌سالان و زنان در معرض آسیب‌های بیشتری قرار دارند. طبق آمار سال ۹۰ حدود دویست‌هزار حاشیه‌نشین در شهر شیراز زندگی می‌کنند که کمتر از روستاها امکانات آموزشی و بهداشتی دارند و به مراکزی برای فساد و بزه تبدیل شده‌اند.

هم‌زمانی روز جهانی زنان روستایی (۲۳مهر) و روز جهانی مبارزه با فقر (۲۵مهر)، توجه را به این سؤال معطوف می‌کند که: آیا نمی‌شود با کمک زنان روستایی با آن‌همه توانمندی، فقر را از چهرۀ روستاها زدود، به‌طوری‌که دیگر حاشیۀ کلان‌شهرها محلی برای دفن زندگی انسان‌ها نشود؟

پایان همۀ اشکال فقر در سراسر جهان از اهداف سند توسعۀ پایدار تا سال ۲۰۳۰ است، پایان گرسنگی و بهبود تغذیه و ترویج کشاورزی پایدار. در این اهداف آنچه حائز اهمیت است، نقش و تأثیر زنان روستایی در جایگاه عاملان اصلی تغییر است. طی بیست سال گذشته، نقش زنان روستایی در بسیاری از جنبه‌های توسعه، ازقبیل امنیت غذایی، پایداری محیط‌زیست، ریشه‌کنی فقر، کنترل جمعیت و توسعۀ اجتماعی، برای جامعۀ بین‌المللی آشکار شده است. جا دارد ما نیز در برنامه‌های خرد و کلان توسعه، نقش و جایگاه زنان روستایی را از یاد نبریم، زنانی که با بی‌توجهی در روند روبه‌رشد مهاجرت به کلان‌شهرها به افراد ناتوان و فقیری تبدیل می‌شوند که اولین قربانیان آسیب‌های مختلف اجتماعی خواهند بود.

منبع: مشیانه


*نظرات و آرای مطرح‌شده در مقالات و تحلیل‌ها، بیانگر دیدگاه‌های نویسندگان است.

دیدگاه