محمدرضا نسب عبداللهی
نفرت و نفرتپراکنی، حس عمیقی از انتقام را در وجود انسان شکل میدهد که میتواند خود را به اشکال مختلف بروز دهد. در جامعهای که شهروندان و فعالان نتوانند گفتوگو کنند و با قواعد گفتوگو آشنا نباشند، کوچکترین اختلافی میتواند آتش به پا کند و کینه و نفرت بیافریند و پیامدهای ناگواری از جمله «خشونت کلامی، نزاع و درگیری» داشته باشد و ممکن است گاه افراد را به جایی برساند که حتی دست به خشونت فیزیکی و قتل نیز بزنند.
بارها و بارها صفحه حوادث رسانهها از وقوع قتلهای خانوادگی خبر دادهاند که ریشه آن اختلافات بوده است، اختلافاتی که بدون شک راهحل آن گفتوگو بوده نه قتل، اما چون طرفین نمیدانستهاند که چگونه باید با گفتوگو و یافتن راهحل عاقلانه، از تبدیل اختلاف به کینه و خشونت جلوگیری کنند، آنقدر بر آتش اختلافات خود دمیدهاند که هر روز شعلهورتر شده و در نهایت به خشنترین شکل ممکن یعنی قتل، خود را نشان داده است.
این موضوع صرفا محدود به اختلافات خانوادگی نیست بلکه در مسائل اجتماعی نیز باید نگران نفرت پراکنیها بود. چهرههای تاثیرگذار و سیاستگذاران نباید اجازه دهند که اختلاف عقیده و اختلاف در روشها، افراد را به «دشمنی با یکدیگر و تقویت حس نفرت» بکشاند. چون روشن است که شکلگیری چنین دشمنیها و نفرتهایی، میتواند خشونت را در جامعه افزایش دهد. خشونتهایی که به دردناکترین و غیرانسانیترین شیوهها خود را نشان خواهد داد و نتیجه آن چیزی جز گسست و از بین رفتن همبستگی نخواهد بود.
چندین سال قبل دکتر قاضیزاده هاشمی، وزیر وقت بهداشت و درمان گفته بود که خشونت در جامعه رو به افزایش است و بر همین اساس از همه خواسته تا به میدان بیایند و اجازه ندهند آرامش مردم با رفتارهای ناهنجار خدشهدار شود. به گفته او «باید برای تعاملات شفاهی تمرین کنیم؛ از خانه تا مدرسه و جامعه.»
با وجود این هشدارها اما همچنان برخی چنان سخن میگویند که نتیجه آن ترویج خشونت است، خشونتی که اگر امروز به حال آن فکری نشود، مشخص نیست فردا چه عواقبی به دنبال خواهد داشت و جامعه را به چه سمتی خواهد برد.
ما نباید فراموش کنیم که ۸۵ میلیون ایرانی با اندیشهها و عقاید مختلف هستیم و قرار هم نیست همه عین یکدیگر بیاندیشیم و رفتار کنیم، مهم این است که با وجود عقاید مختلف، بتوانیم با هم گفتوگو کنیم و در راه پیشرفت و توسعه کشور با هم و در کنار هم گام برداریم، بیآنکه تلاش کنیم عقیده خود را به دیگری تحمیل کنیم یا دست به خشونت کلامی و فیزیکی علیه هم بزنیم.
باید نگران بود از اینکه در یک جامعه با تبلیغات و سخنان کینهتوزانه، افراد و گروهها در مقابل هم صفآرایی کنند، به گونهای که گویی دشمنان یکدیگر هستند. باید نگران بود از صفآراییهایی که یک جامعه را به جان هم میاندازد و در دنیای رو به پیشرفت و توسعه، کشور را به عقب میراند.
باور کنیم که با عقاید مختلف، میتوانیم در کنار هم باشیم نه در مقابل هم. باور کنیم نفرتپراکنی و عمیقتر کردن کینهها نسبت به یکدیگر، «خدمت و تکلیف» نام ندارد و کسانی که با هر نامی و هر توجیهی، بر دامنه کینه و نفرتپراکنی میافزایند، خواسته یا ناخواسته به فروپاشی اجتماعی و گسترش نارضایتیها دامن میزنند و کشور را در معرض خطرات جدی قرار میدهند.
امید است پیش از آنکه خیلی دیر شود، به جای فراهمکردن هیزم برای برافروختن آتش کینه و نفرت، قواعد گفتوگو را تمرین کنیم و بر پایه تجربه بشری، بپذیریم که کینه و نفرت، به غیر از تباهی و سقوط نتیجهای ندارد.