ناتوانی در شناخت بحران‌های اصلی کشور

  • 19 اسفند 1396 - 22:14

محمدرضا نسب عبداللهی

سردبیر آبان پرس


رخدادهای چند ماه اخیر ایران از جمله تظاهرات دی ماه در اعتراض به مقامات و سیاست‌های کشور و درگیری‌های اسفندماه در شرق اصفهان بر سر آب به تنهایی نشان می‌دهند که ایران در چه شرایطی مخاطره آوری به سر می‌برد.

شعارهای معترضان در تظاهرات دی ماه کاملاً روشن بود اما مقامات و کانون‌های قدرت این اعتراضات را به گردن «دشمن» انداختند و باز هم مثل همیشه صدای مردم شنیده نشد. این یک عادت همیشگی در ایران است که کانون‌های قدرت تظاهرات‌هایی از این دست را که فراگیر می‌شوند، به کشورهای دیگر نسبت می‌دهند تا هم بستر را برای برخورد با معترضان و محکوم کردنشان فراهم کنند و هم به جامعه جهانی پیام بدهند که مردم ایران اعتراضی ندارند و آنچه این اعتراضات را شکل داده، نه مشکلات داخلی بلکه دخالت خارجی است.

درگیری‌های اسفند ماه در شرق اصفهان بر سر آب نیز روی دیگری از اعتراضات است که آن هم با برخورد شدید پلیس مواجه شد. کشاورزان بر این باور هستند که آب انتقالی از اصفهان به یزد صرفاً برای مصارف شرب نیست و در بخش صنعت هم مصرف می‌شود. آن‌ها همچنین خواهان اختصاص حقابه زاینده رود هستند. کشاورزان سالهاست که این خواسته را مطرح می‌کنند اما گوشی برای شنیدن این صدا وجود نداشته.

حکومت باید پیش از آنکه خیلی دیر شود، قادر باشد مسائل و معضلات کشور را بشناسد تا بتواند با چاره اندیشی از تبدیل آن‌ها به بحران‌های غیر قابل مهار جلوگیری کند. اما شواهد نشان می‌دهد که حکومت و نهادهای وابسته به آن نه تنها در شناخت مسائل و معضلات دچار اشتباه هستند بلکه گاهی فعالیت‌های مدنی، مسالمت جویانه و مشارکت طلبانه و حتی فعالیت‌های روزنامه نگاران، سیاسیون، اقلیت‌های دینی و… را مساله و معضل تلقی می‌کنند و تمام تلاش خود را در جهت کنترل و مهار آن به کار می‌گیرند.


  • یک روز ۷ آبان و روز کوروش را مساله و معضل اصلی کشور می‌دانند و جاده‌ها را مسدود می‌کنند تا ایرانیان نتوانند به پاسارگاد بروند.
  • یک روز عضویت یک زرتشتی را در شورای شهر، مساله و معضل اصلی کشور می‌دانند و نهادهای حاکمیتی عضویت او را تعلیق می‌کنند.
  • یک روز فعالیت دراویش را مساله و معضل اصلی کشور می‌دانند و کار به جایی می‌رسد که بین ماموران و دراویش تنش ایجاد می‌شود و از آن سو هم رسانه‌ها و چهره‌های تندرو بر آتش این تنش می‌دمند تا جنگ فرقه‌ای راه بیاندازند.
  • یک روز انتقاد یک مرجع تقلید یا فعال سیاسی را مساله و معضل اصلی کشور می‌دانند و راه بازداشت منتقدان را انتخاب می‌کنند.
  • یک روز رسانه‌ها و روزنامه نگاران را مساله و معضل اصلی کشور می‌دانند و دستور به توقیف و بازداشت می‌دهند.
  • یک روز جشنواره پیوند اقوام ایرانی و شادی آن‌ها را مساله و معضل اصلی کشور می‌دانند و توپخانه حمله را روشن می‌کنند.
  • یک روز تجمع مسالمیت آمیز زنان در روز جهانی زن را مساله و معضل اصلی کشور می‌دانند و دستور به بازداشت می‌دهند.
  • یک روز دختران خیابان انقلاب و روسری را مساله و معضل اصلی کشور می‌دانند و زنانی را که روسری‌هایشان بر افراشته‌اند از سکو به پایین پرتاب می‌کنند و به آن افتخار هم می‌کنند و بعد هم آن‌ها را روانه زندان می‌کنند.
  • یک روز رقص کودکان را مساله و معضل اصلی کشور می‌دانند و امامان جمعه بر اساس دستوری که گرفته‌اند در حمله به آن یکپارچه عمل می‌کنند.
  • یک روز فعالان محیط زیست را مساله و معضل اصلی کشور می‌دانند و با “انگ زنی” آن‌ها را بازداشت می‌کنند.
  • یک روز فعالان رسانه‌ای دو تابعیتی را مساله و معضل اصلی کشور می‌دانند و آن‌ها را به انگ جاسوسی بازداشت می‌کنند.

روز کوروش، دراویش، اقلیت‌های دینی، رسانه‌ها، روزنامه نگاران، فعالان سیاسی، علمای منتقد، اقوام، رقص و شادی، پوشش زنان، فعالیت‌های مدنی، فعالیت‌های محیط زیستی و… هیچکدام مساله و معضل کشور نیست بلکه پدیده‌های عادی کشور هستند که نگاه‌های بدبینانه و آمیخته با توهم کانون‌های قدرت و نهادهای حاکمیتی و امنیتی، به اشتباه آن‌ها را «مساله» می‌داند و بر همین اساس در یک اشتباه هولناک پدیده‌های عادی را «مساله و معضل» تلقی کرده و توان خود را صرف مقابله با پدیده‌های عادی جامعه کرده و از مسائل و معضلات واقعی جامعه غافل شده.

  • آیا تاکنون شنیده‌اید که فساد سیستماتیک در بخش‌های دولتی و غیر دولتی و نهادهای حاکمیتی به عنوان مساله تلقی شده باشد و با آن قاطعانه برخورد شود؟
  • آیا تاکنون شنیده‌اید با فساد سیستماتیک دولتی و حاکمیتی که باعث صدور مجوز حفر هزاران چاه قانونی فراتر از توان منابع آبی ایران شده، برخورد شده باشد؟
  • آیا تاکون شنیده‌اید برخورد با تخریب گران باغ‌ها، محیط زیست و جنگل‌ها به یک قاعده استثناناپذیر تبدیل شده باشد؟
  • آیا تاکنون شنیده‌اید تصمیمات بحران ساز در حوزه آب متوقف شده باشد؟
  • آیا تاکنون شنیده‌اید برخورد با سوء استفاده از پست و مقام به یک قاعده استثناناپذیر تبدیل شده باشد؟
  • آیا تاکنون شنیده‌اید با برخی پیمانکاران پروژ های عمرانی از جمله جاده و مترو و ساخت و سازهای دولتی که به صورت “سرهم بندی و غیراصولی” پروژه را اجرا می‌کنند تا از بغل آن بتوانند پولی به جیب بزنند، برخورد قاطع شده باشد؟
  • آیا تاکنون شنیده‌اید فسادگران سیستم قضایی و پلیسی نقره داغ شده باشند؟
  • آیا تاکنون شنیده‌اید با مخالفان و برهم زنندگان شادی مردم برخورد شده باشد؟
  • آیا تاکنون شنیده‌اید آسیب‌های اجتماعی را ناشی از سیاست‌های اشتباه ۴۰ ساله در حوزه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و … بدانند؟
  • آیا تاکنون شنیده‌اید به سیاست‌های اشتباه در خصوص کشاورزی و توسعه غیر اصولی آن در ۴۰ سال گذشته اعتراف شده باشد؟
  • آیا تاکنون شنیده‌اید افزایش طبقاتی شدید در جامعه و له شدن طبقه کارگر و طبقه فرودست را ناشی از سیاست‌های اشتباه اقتصادی بدانند؟

این لیست می‌تواند خیلی بلندتر از این باشد. این‌ها بخشی از مسائل و معضلات اصلی کشور هستند که قابلیت ایجاد ناامیدی، بدگمانی، خشم و در نهایت بحران را دارند. در برخی موارد که به بحران هم منتهی شده مانند چاه‌های مجاز و غیرمجاز کشاورزی که با برداشت بی رویه از منابع آبی سبب ساز بحران آب شده‌اند.

این مسائل یک شبه به وجود نیامده بلکه غفلت از شناخت آن‌ها در طول ۴۰ سال گذشته باعث شده تا به شکل فزاینده‌ای گسترش پیدا کنند و دامن گیر کشور شوند. آن‌هایی که درگیر توهم هستند و در شناخت مسائل کشور به راهی نادرست گام گذاشته‌اند، باید بدانند اگر مسائل و بحران‌های واقعی جامعه را نشناسند و برای آن چاره اندیشی نکنند و مدام از دشمن و دشمن حرف بزنند، روزی می‌رسد که کشور آن قدر از بحران‌های داخلی از جمله بحران محیط زیست، بحران سیاسی، بحران اجتماعی، بحران اقتصادی، بحران هویت و… لبریز خواهد شد که دیگر برای از پای درآوردن کشور نیازی به دشمن نیست، چون از درون همه چیز نابود شده.

 

دیدگاه