منطقهای که ما امروز خاورمیانه نامیدهایم، از بیش از سههزار سال پیش مرکز پدیدآمدن حکومتها بوده است. کوروش اولین بنیانگذار حکومت در این منطقه نبوده ولی اهمیت او در تفاوت عمدهای است که حکومتش با حکومتهای قبلی منطقه دارد. حکومتهای قبلی که در این منطقه وجود داشتهاند، مبنای حاکمیتشان بر سلطه بوده است؛ یعنی سلطه یک قوم بر اقوام دیگر و درجهدوم تلقیکردن افرادی که از قوم خودشان نبودهاند.
سومریها در اینجا اولین مدنیت را بهوجود آوردهاند و بعد از آنکه سومریها رفتند، اقوام مختلفی مثل آکدیها و سپس حکومتهای منسجمتری مثل بابلیها، آسوریها و بالاخره اولین حکومت ایرانی – باز هم بر مبنای سلطهگری- از مادها پدید آمد. کوروش که به موجب اسناد مختلف، وابستگی خونی نیمهپارسی، نیمهپارتی داشت، در دربار ماد با وضع خاصی زندگی میکرد که احتمالا گروگان سلطنتی در حکومت ماد بود. وقتی او موفق شد حکومت را به دست بگیرد، یک پادشاهی به وجود آورد. حکومتی که او درست کرد، برای اولینبار بر مبنای سلطه یک قوم بر اقوام دیگر نبود، بلکه حکومتی بود که ضمن نوع تمرکزی که داشت، ایالات مختلف آن در اختیار فرمانروایانی بودند که کوروش با آنها بهصورت برابر رفتار میکرد. بهاینترتیب او برای اولینبار یک حکومت سراسری در منطقه بهوجود آورد که به زبان اقوام مختلف، به فرهنگشان و به ادیانشان احترام گذاشته میشد.
درعینحال تحرک کوروش در این سرزمین عظیم که یک سرش در بلخ امروزی، بهاصطلاح در فرارودان بود و یک سرش در مناطق شمال تا جنوب عراق امروزی و اغلب بخشهای ایران امروز، حیرتانگیز است. میتوان گفت پارس جنبه قداستی نزد پارسیها داشت و در آنموقع هنوز مرکزیت آنها در بهاصطلاح انشان در پارس بود و بعدا در زمان جانشینان کوروش به شوش منتقل شد. اهمیت و تفاوت کوروش با دیگران این بود که حکومتی بهوجود آورد که ضمن تمرکز حکومت از لحاظ امنیتی، نظامی و مالیاتی، از بقیه جهات با تساوی و آزادی عمل رفتار میکرد و این بعد از کمبوجیه به داریوش به ارث رسید و داریوش بود که توانست آن میراث را به ابعاد بزرگتر سازماندهی اداری و نظامی و مالی وسعت بدهد. میتوان گفت اینگونه حکومتکردن در این وسعت در آن زمان قدری حیرتانگیز بهنظر میرسد. قبل از آنها مصریها حکومت داشتند، منتها حکومت آنها متکی بود بر یک قوم، یک زبان، یک مذهب و یک منطقه و آن منطقه هم محدود و مشخص بود؛ دو طرف رودخانه نیل بود و بس، اما در مورد امپراتوریای که کوروش بنا نهاد، ضمن وسعت، تحرک هم بسیار شدید بود. آخرسر همچنانکه میدانیم، در جنگی با اقوام ایرانی فرارود؛ یعنی سکاها، زخمی شد و این امر منجر به مرگش شد.
کوروش یک چهره نمادین در آغاز تاریخ ایران است و در جاهای دیگر دنیا نیز به او احترام میگذارند و یادبودهایی در استرالیا و لسآنجلس به نامش برپا شده است. استوانه کوروش کبیر و نوشتههای او قابل مقایسه است با بخشی از اعلامیه حقوقبشر امروزی؛ نمیشود گفت کاملا معادل آن، ولی نسبت به زمانش میتوان گفت اهمیت بسزایی دارد. برای چه وقتی دنیا برای کسی، شخصیتی یا میراثی احترام قائل است، ما در خود ایران به او احترام نگذاریم و روزی را به نام او در نظر نگیریم؟ فکر میکنم نامگذاری روزی به نام کوروش کار بسیار مهمی باشد، برای آنکه ایرانیان امروز احساس میکنند که به گذشتهشان بیاعتنایی میشود و از این بیاعتنایی احساس رنجش میکنند.
منبع: روزنامه شرق