آری به «مدارا» جهان می توان گرفت

  • 04 آبان 1396 - 12:25
آری به «مدارا» جهان می توان گرفت

فرشید خدادادیان

عضو هیئت موسس انجمن هم اندیشان ایران فرهنگی

 

سالیانی است که علاقمندان به فرهنگ و تاریخ ایران،هفتم آبان را بنام روز بزرگداشت پادشاه دادگستر ایرانی،کوروش هخامنشی گرامی می دارند و پس از چند نوبت طرح موضوع در دهه ی هشتاد خورشیدی،به تازگی نماینده شیراز در مجلس شورای اسلامی خواستار ثبت این روز در تقویم رسمی کشور شده است.اما چرا هفتم آبان؟

در رویدادنامه”نبونعید”که در بابل کشف و در موزه بریتانیا نگهداری می شود و به بیان رویدادهای دوره ی فرمانروایی نبونعید،آخرین شاه بابل و پس از آن کوروش هخامنشی بر اساس گاهشماری بابلی می‌ پردازد،آمده است؛در ماه اَرَخسمنو Arahsamnu = (ماه هشتم)،روز سوم کوروش به بابل اندر آمد.شاخه‌ های سبز در برابر(=زیر پای او)گسترده شد.متخصصان گاهشماری باستانی و تطبیق این گاهشماری ها با تقویم کنونی این روز را برابر با بیست و نهمین روز از ماه اکتبر(هفتم آبان ماه خورشیدی)دانسته اند و از این رو است که هفتم آبان به مناسبت اقدام اخلاقی و مبتنی بر رعایت حقوق بشر این پادشاه هخامنشی در زمان تسخیر بابل که شرح آن در منشور منسوب به وی حک شده است،بنام روز بزرگداشت کوروش گرامی داشته می شود.

کورش کیست و چرا باید بشریت و بخصوص ایرانیان به او و روش حکمرانی اش مباهات کنند؟آیا کسی که به سرزمین دیگری حمله و بنوعی به حریم کشور دیگر تعرض کرده می تواند نمونه،مصداق و معیار خوبی برای احترام به حقوق بشر باشد؟!میراث کشورداری کورش که مبتنی بر تساهل و تسامح بوده،چقدر توسط جانشینانش تکرار شده است؟چرا کورش ایده های خود را بر استوانه ی گلین ثبت و ضبط نمود و آنچه ثبت نمود چقدر با حقیقت وقایع رویداده در دوران حضورش در بابل همخوانی دارد؟

بدیهی است برای تحلیل هر رویداد و شخصیت تاریخی باید مستندات قابل قبولی در اختیار پژوهشگر باشد.”تحلیل”اگر مستند به اسناد متقن نباشد،”تخیل”و توهم است!توهمی فاقد اررزش تاریخی!

خوشبختانه در خصوص بنیانگذار سلسله هخامنشی در ایران،سنگ نگاره ها و اسناد باستانی و به طور مشخص استوانه ی گلین برجای مانده از وی در بابل را در اختیار داریم که فارغ از افراط و تفریط ها و بزرگنمایی ها و سیاه نمایی های غیر علمی،احساسی و هیجانی و مغرضانه می توانیم یک منش و روش حکمرانی را مورد تدقین و تحقیق قرار دهیم.

آیا کورش در دیگر مقاطع حکمرانی خود نیز چنین رویکرد عادلانه ای داشته؟دیاکونوف معتقد است؛؛سیاست دائمی و بدون تغییر کورش این بوده که حسن توجه محافل معینی از کشورهای مفتوح و بخصوص بازرگانان و اعیان را بسوی خود جلب کند و بدین ترتیب شاهانی را که اسیر می کرد سیاست نمی نمود و به قتل نمی رسانید؛؛(۱:۳۷۳)آورده اند که قبل از فتح بابل و در جریان شورش ارمنستان نیز کورش درصدد انتقام از حاکم برنیامد و حاکم ارمنستان و خانواده اش را عفو کرد.(۲:۲۸)

روش و منش کورش در موضوع بابل البته روایات متضاد اندکی نیز دارد.هرودت و گزنفون می گویند بابلی ها با عزمی جزم با کورش جنگیده و شهر تنها پس از مقاومتی سرسختانه تسلیم شد.(۳:۷۷)در مقابل این ادعای مورخان یونانی،مستنداتی وجود دارد که موید روش و منش توام با مدارای کورش است.گرچه در استوانه ی کورش نامی از یهودیان برده نشده،اما از کتاب عزراezra مشخص است به کسانی که توسط بخت النصر دستگیر و تبعید شده بودند،اجازه داده شد به اورشلیم بازگشته و معبد خود را بنا کنند.(۴:۷۱)همچنین در متون یهودی می بینیم که آمده است در سال سوم حکومت ولیعهد بابل بلشازار(بخت النصر)در ۵۴۳ق.م در شوش به دانیال نبی الهامی شده که جبرئیل آنرا بر وی آزادی یهود تعبیر نموده است.(۵:۱۲)ویل دورانت در این زمینه معتقد است؛؛ساعتی که کورش همچون مرد جهانگشایی با بابل در آمد و یهودیان اسیر را آزاد گذاشت تا به سرزمین خود بازگردند یکی از باشکوه ترین ساعات تاریخ بنی اسرائیل به شمار می رود.اگر حمایت دولت نیرومند و دوستدار یهودی در پی ایشان نبود،هرگز امکان نداشت که یهودیان بتوانند در سرزمین بنی اسرائیل استقرار پیدا کنند.(۶:۳۸۰)دورانت در ادامه کورش را با ناپلئون مقایسه و می افزاید؛؛کورش مانند ناپلئون همه ادیان را قبول داشت و میان آنان فرقی نمی گذاشت و با مرحمتی بیش از ناپلئون به تکریم همه ی خدایان می پرداخت؛؛(۶:۴۰۹)

تسامح دینی کورش بدون شک عاقلانه ترین سیاستی بود که در چنان دنیایی به وی اجازه می داد تا بدون یک نظم و نسق اداری پیچیده،بزرگترین امپراطوری دنیای باستانی را چنان اداره کند که در آن کهنه و نو با هم آشتی داشته باشند،متمدن و نیمه وحشی در کنار هم بیاسایند و جنگ و طغیان به حداقل ممکن تقلیل یابد.بعلاوه این سیاست تسامح و نیز شهرتی که فاتح پارسی به جوانمردی در معامله با مغلوبان داست سبب می شد که اقوام مختلف نیز در مبارزه با وی هرگز تا پای جان و با شهامت ناشی از نومیدی ایستادگی نکنند و با اعتماد به حسن سلوک او در هنگام ضرورت در تسلیم و تمکین،تزلزل به خود راه ندهند.(۷:۱۳۱)همین که فرمانروایی مقتدر و فاتح از اندیشه تسامح یک اصل سیاسی بسازد و آن را در حد فکر همزیستی مسالمت آمیز بین الملل مطرح کند،حتی اگر از آن برای تحکیم پایه های قدرت خویش استفاده نموده باشد،باز از یک خودآگاهی اخلاقی حکایت دارد.(۷:۱۳۲)و تاییدی بر این موضوع است که کورش مردی فراتر از زمانه خویش بوده است.

نوشته ی استوانه ی گلین متضمن فرمان کورش بزرگ هنگام تسخیر شهر بابل را باید به یقین کهن ترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ ایران و مایه ‌ی سرافرازی ایرانیان است.این سند که فرم تهیه آن تداوم روش استوانه نویسی بابلی است تا کنون مورد تحقیق متخصصان علم زبان شناسی و باستانشناسان مختلف قرار گرفته و به چندین زبان ترجمه شده و بحث های علمی درباره ی آن انجام گرفته است،اما نقل آن به فارسی همیشه از روی ترجمه های دیگران صورت پذیرفته است.مستندترین و دقیق ترین خوانش متن استوانه توسط آقای دکتر عبدالمجید ارفعی انجام گردید و گویای مطالب مهمی در خصوص تساهل و مدارای کورش است.

سنت استوانه نویسی در بابل دارای سوابق دیرینه تری از روزگار حضور کورش در این دولت شهر بود.”ادوارد شی یرا”در معرفی سنت استوانه نویسی بابل آورده است؛؛سلاطین جلیل الشان این الواح کثیرالاضلاع یا استوانه شکل را در زاویه های پی قصور خود کار می گذاشتند تا داستان عظائم اعمال ایشان را در این جهان ناپایدار نگاهدارند.علاوه بر آن نسخی از همانرا در کتابخانه پادشاهی نیز حفظ و ضبط فرموده اند بطوریکه درباره بعضی از این سلاطین جزئیات دقیق تاریخ ایشان بر ما معلوم شده است؛؛(۸:۱۴۱)همچنین این باستان شناس که سالهای متمادی از عمر خود را در ویرانه های بابل گذرانده به ما گزارش می دهد که بعضی اوقات الواح استوانه شکل مجوف در سه یا چهار ستون همان کتیبه مکرر نقش می کرده اند.از این گونه الواح استوانه ای بسیار ساخته شده و مسلما بیچاره کاتب و نویسنده آنها کار بسیار یکنواخت و طولانی و خستگی آوری در پیش داشته زیرا می بایستی همان کتیبه را پی در پی و در روی خشتها و الواح عدیده دائما بنگارد.(۸:۱۴۰)

در مجموع باید گفت؛استوانه ی گلین برجای مانده از روزگار حضور کورش هخامنشی در دولت شهر بابل بیش و پیش از هرچیز گویای روش و منش توام با تساهل و تسامح وی در حکمرانی است و از این منظر اهمیت دارد که سند برجای مانده از این کشورگشای بزرگ بر خلاف گزارش دیگر کشورگشایان که به شرح دلیرمردی و شجاعت و جنگاوری در غلبه بر متصرفه جدید می پردازد،گزارش مدارا و بخشش بر دشمن و پذیرش و احترام به اعتقادات دیگران است.برخی بر کورش خرده می گیرند که چرا بعنوان یک یکتاپرست،در گزارشش نامی از اهورامزدا نیست و به بتها احترام گذاشته و شرک ورزیده!اما چه رفتاری بجای این می توانست از کورش سربزند تا اوج انسانیت و مدارا و مهربانی را به نمایش بگذارد!؟چه رفتاری بیش از این می توانست به ایجاد جذابیت فرهنگ و اعتقادات پارسی برای دیگران منتهی شود؟!کورش هخامنشی پس از سالیان متمادی فرمانروایی بر قسمت اعظم جهان شناخته شده ی آنزمان بدورد حیات گفت.در زمان حیات کوروش قلمرو امپراطوری عظیم ایران از رود سند و جیحون در شرق تا سواحل مدیترانه و اروپا در غرب می رسید.پهنه ای گسترده که حکمرانی بر ان با مدارا انجام می شد.

در سال۱۹۷۱میلادی سازمان ملل با ترجمه ی منشور کورش به زبان های مختلف آن را بعنوان نخستین منشور حقوق بشر جهان معرفی و ثبت کرد.منشور کورش را بعنوان اولین اظهارنامه حقوق بشر دانسته اند که در حقیقت کتیبه و لوحی بود که به سبک بابل ساخته شده بود.

“لوح”را به انگلیسیTABLET گویند.هم نام همین وسیله ای که امروزه در دست بیشتر ما وجود دارد!اگر قرار باشد هرکدام از ما که به کورش مفتخر هستیم بر”تبلت”خود چیزی برای بشریت به یادگار بگذاریم،آن نوشته چه خواهد بود؟لحظه ای تامل کنیم!تنها مفتخر بودن به کورش و منش و روش او کافی نیست!شاید امروز نیز در دهکده ی جهانی که از دولت شهر بابل کوچکتر می نماید بتوان با”مدارا”فاتح قلوب هم نوعان بود!

آری به مدارا جهان می توان گرفت.

 

پی نوشت ها؛

  1. ا.م.دیاکونوف:تاریخ ماد،ترجمه کریم کشاورز،چاپ چهارم۱۳۷۷،علمی فرهنگی،تهران
  2. بهنام محمدپناه:از کورش کبیر تا داریوش کبیر،۱۳۸۴،سبزان،تهران
  3. محمد.آ.داندامایف:تاریخ سیاسی هخامنشیان،ترجمه خشایار بهاری،۱۳۸۱،کارنگ، تهران
  4. جان کورتیس:ایران باستان به روایت موزه بریتانیا،۱۳۸۷،امیرکبیر،تهران
  5. والتر هینتس:دنیای گمشده عیلام،ترجمه فیروز فیروز نیا،چاپ دوم۱۳۷۶،علنی فرهنگی،تهران
  6. ویل دورانت:تاریخ تمدن،جلد یک:مشرق زمین گاهواره تمدن،ترجمه احمدآرام،چاپ پنجم۱۳۷۶، انتشارات علمی فرهنگی،تهران
  7. عبدالحسین زرین کوب:تاریخ مردم ایران،جلد یک(ایران قبل از اسلام) چاپ ششم۱۳۸۰ امیرکبیر،تهران
  8. ادوارد شی یرا:الواح بابل،ترجمه علی اصغر حکمت،۱۳۴۱،ابن سینا،تهران

دیدگاه