تاریخ : پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Thursday, 25 April , 2024

پدیدارشناسی سفر به شیراز و تفسیر کارکردهای هویتی آن

  • 01 بهمن 1400 - 10:10
پدیدارشناسی سفر به شیراز و تفسیر کارکردهای هویتی آن

فرهاد نصرتی نژاد: شیراز آن‌گونه که از نامش هویداست، سرشار از رمز و راز و البته ناز و جذبه است. لااقل در ذهن انسان ایرانی شیراز این‌گونه نمود می‌یابد. گرچه ایران‌زمین، سرزمینی است که هر نقطه و گوشه آن جاذبه‌های دیدنی بسیار دارد و بدون اغراق به هر سوی آن که سفر کنید، از جذبه‌های طبیعی و باستانی آن حظی وافر خواهید برد و پربیراه نیست اگر ایران را یکی از پرجاذبه‌ترین کشورهای دنیا در نظر آوریم؛ با وجود این، شیراز یگانه‌شهری است که تجربه‌ای متفاوت به مسافران خود می‌دهد و هم از این‌روست که شیراز در ذهن انسان ایرانی، معنایی متفاوت از شهرهای دیگر ایران دارد. عموم ایرانیان با تداعی شیراز در ذهنشان پر از جذبه و حس و حالی عجیب می‌شوند و برخی نیز احساسی نوستالژیک می‌یابند. کمتر کسی است که اگر از شیراز دیدن نکرده باشد، آرزوی دیدن آن را نداشته باشد یا اگر سفر کرده، خیال سفری دوباره در پس ذهنش نهان نباشد. حتی برای برخی همین نام (شیراز) خود سرشار از معنایی خاص است. اما چرا این‌گونه است و چه چیزی سبب شده است که در ذهن ایرانیان، شیراز دیگرگونه نمود یابد و تجربه‌ای متفاوت از شهرهای دیگر به آنان دهد؟ به نظر می‌رسد علت این امر را باید در یگانگی شیراز جست‌وجو کرد. یگانه‌شهری که طبیعت زیبا، باغ‌های مسحورکننده‌اش (ارم دلگشا، عفیف‌آباد و…)، بلوارهای سرشار از گل‌های لاله و سنبلش، بهارنارنج‌هایش، سروهای مثال‌زدنی‌اش و هوای مطبوعش (خصوصا در نوروز) آن را پرناز می‌کند و این ناز، هوش از سر هر رهگذری می‌رباید و مسافران خود را غرق در شعفی وصف‌ناپذیر می‌کند. در کنار این ناز طبیعی، آرمیدن دو نفر از بزرگان ادب زبان پارسی که مایه مباهات ایرانیان هستند، این شهر پرناز را نازدارتر می‌کند و به بازدیدکنندگان از حافظیه و سعدیه حسی شاعرانه می‌دهد و لااقل برای اندک‌زمانی خیالی شاعرانه از ذهنشان گذر کرده و جذبه غزل عاشقشان می‌کند و لطیف. در این میان سازه‌های زیبای حافظیه و مقبره سعدی و سروهای زیبای آن، حس یادشده را فزونی می‌بخشد. هم از این‌روست که بازدیدکنندگان هنگام خروج از محوطه این دو آرامگاه با حس رضایت و لبخندهای ناشی از شعفی خیال‌انگیز، گویی برآن‌اند که خود را شاعر و ظریف و نازک‌طبع نشان دهند. در کنار این شعف شاعرانه، ایرانیان با دیدن سعدی و حافظ احساس غرور و افتخار می‌کنند و به ایرانی‌بودن خویش می‌بالند. جالب آنکه همه ایرانیانی که از این دو آرامگاه دیدن می‌کنند، با هر زبان و لهجه و قومیت و دینی، چنین ادراکی دارند و این دو بزرگ را از آن خویش می‌دانند و مایه مباهات و فخر. تو گویی که حافظ و سعدی چنان هویت ایرانی آنان را فربه می‌کنند که دچار قوم‌داری شده و حتی بالاتر از آن نوعی پندار نارسیستی ذهنشان را پر می‌کند.   در کنار این طبیعت نازآلود و رازآلودگی ناشی از حضور بزرگان ادب و شاعرانگی شیراز، شاهچراغ فضای پررمز و راز و ناز شیراز را جلوه‌ای معنوی می‌بخشد. از این‌روست که مسافران شیراز با زیارت شاهچراغ، چراغ دلشان را به نور محمدی منور می‌کنند و با استنشاق عطر و بوی آن، توحیدگرایی تاریخی خویش را رنگ و بویی دیگر می‌دهند و بعد دینی هویت خویش را در کثرت آیینه‌های شاهچراغ فربه می‌کنند.  در کنار موارد یادشده که به شیراز ویژگی‌هایی خاص می‌دهد که در کمتر شهر دیگری می‌توان همه آنها را یک‌جا سراغ گرفت، آثار تاریخی شیراز که از بیش از دوهزارو ۵٠٠ سال پیش تاکنون استمرار یافته و شیراز و بلاد پارس را همواره کانون توجه ایران‌زمین قرار داده است، علاوه بر آنکه به یگانه‌بودن شیراز بعدی دیگر می‌افزاید، تو گویی پاره باستانی هویت ایرانی را تجسدی تاریخی بخشیده و به شکلی وصف‌ناپذیر عیان می‌کند. مقبره کورش در پاسارگاد و تخت جمشید دو نماد اصلی آثار باستانی در شیرازند که چنان حیرت‌زا و شگفت‌انگیزند که کمتر کسی را یارای نادیده‌گرفتن آنها هنگام سفر به شیراز است. از این‌روست که این دو اثر همواره محل رجوع مسافرانی است که به این بلاد پر راز و ناز سفر می‌کنند. تخت جمشید چنان اثری ژرف بر هر بازدیدکننده‌ای گذاشته و چنان وی را غرق حیرت می‌کند که گویی جادویی پرهیبت سراسر وجودشان را فراگرفته و مسحورشان می‌کند. این شگفتی عظیم و حیرت‌زا اندکی بعد که هاله جادویی آن به کنار می‌رود و هوشیاری اولیه بازمی‌گردد، چنان ایرانیان را غرق شعف و فخری هویت‌گرایانه می‌کند که خود را بر تارک جهان یافته و مایه مباهات تمدن بشری. از این‌روست که تجربه ایرانیانی که از تخت جمشید، خصوصا برای اولین‌بار بازدید می‌کنند سرشار از تفاخر، مباهات و بالیدن به ایرانیت خویش و البته نوعی نارسیسیسم است که مدت‌ها بعد نیز در گفتار و رفتار این تجربه را عینیت می‌بخشند. به بیان دیگر ایرانیانی که از تخت جمشید دیدن می‌کنند، عظمت، شکوه، هیبت و جادوی تخت جمشید چنان پاره هویت باستانی آنان را فربه می‌کند که برخی از آنها خود را از فضای قرن بیست‌ویکم بیرون برده و در دوره باستان تصویر می‌کنند. روزگاری را در ذهن تداعی می‌کنند که داریوش در مراسمی باشکوه در کاخ آپادانا سران کشورهای تحت فرمان خود را به حضور می‌پذیرفت و آنان ضمن پیشکش‌کردن هدایای خود از حمایت داریوش شاه برخوردار می‌شدند.  صرف‌‌نظر از آثار باستانی یادشده و البته آثار دیگری همچون نقش رستم و نقش رجب، آثار و ابنیه‌های باقی‌مانده از دوره زندیه همچون بازار وکیل، ارگ کریم‌خانی و… جلوه دیگری نیز به شیراز می‌بخشند. از این‌رو مسافرانی که از این مجموعه‌ها بازدید می‌کنند، حاکمی را در ذهن تصویر می‌کنند که برخلاف بسیاری از شاهان این سرزمین با اتباع تحت حاکمیت خویش رأفتی شگفت‌انگیز داشت و از همین رو خود را نه شاه که وکیل‌الرعایا خواند. به این ترتیب شیراز سویه دیگری از فرهنگ ایرانی را به نمایش می‌گذارد. مدارا و تساهلی که یادگار کورش و داریوش شاه است و در طول تاریخ همواره خود را استمرار بخشیده و در شخصیتی چون کریم‌خان خود را در قالب وکیل‌الرعایا نمود می‌دهد.

 به این ترتیب تجربه سفر به شیراز، تجربه‌ای دیگرگون است. از آن رو که مسافر شیراز، ضمن آنکه از طبیعتی زیبا، دل‌انگیز و عشوه‌گر حظی وصف ‌ناشدنی می‌برد، با دیدن آثار باستانی شیراز پاره هویت باستانی خویش و با زیارت شاهچراغ پاره دینی هویت خویش را تقویت و با بازدید از ابنیه‌های دوره زندیه استمرار فرهنگ‌ مدارای ایرانی را در خود زنده می‌کند، ضمن آنکه میهمان‌نوازی ایرانی را در گوشه‌گوشه شهر در رفتار شیرازیان خونگرم به‌عینه تجربه می‌کند. از این رو تجربه سفر به شیراز، سفری هویت‌گرایانه است و هم از این‌روست که این تجربه متفاوت از تجربه‌های سفر به دیگر شهرهای ایران‌زمین است. شاید همین یگانه‌بودن شیراز نیز سبب شده است که لسان‌الغیب در وصف آن بفرمایند که:
شیراز و آب رکنی و این باد خویش‌نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
البته شاید اگر امروز خواجه شیراز کارکردهای هویت‌گرایانه شیراز را می‌دید، داد سخنی دیگر می‌داد و در وصف شیراز به زبان امروزی چنین می‌سرود که:
شیراز پر رمز /  شیراز پر راز
 قصه ایران بسراید به ناز

منیع: شرق

دیدگاه