چرا به کوروش توجه می‌شود؟

  • 13 آبان 1396 - 20:41
چرا به کوروش توجه می‌شود؟

در چنین روزهایی بود که نخستین پادشاه هخامنشی و نخستین امپراتور ایرانی به بزرگ‌ترین شهر جهان در قرن ششم پیش از میلاد، یعنی بابل در میانرودان وارد شد. آشورنصیروپال پادشاه آشور، دویست سال پیش از کوروش می‌گوید به‌فرمان خدایان خود، آشور و ایشتار به شهر گینایو یورش بردم و چشمان پادشاهشان را با دستان خود از حدقه درآوردم و سردارشان را زنده پوست کندم و سه هزار تن از سربازانشان را گردن زدم و دو هزار تن از دختران و پسران شهر را زنده سوزاندم و معابدشان را ویران ساختم و خدایشان را کشتم!… کوروش در چنین دنیایی شهری به بزرگی بابل را تسخیر کرد اما هیچ آسیبی به مردمش شهر نرساند و دین آن‌ها را محترم شمرد و هم اسرا و بندگان را آزاد ساخت و گزارش تسخیر شهر را در منشوری به زبان آکدی برای ما به یادگار گذاشت، ستاره صبح گفت‌وگویی را دراین‌باره با مجید خالقیان، کارشناس ارشد تاریخ، انجام داده است که در پی می‌خوانید:

  • ما از کوروش هخامنشی به‌عنوان کوروش بزرگ یاد می‌کنیم. چرا کوروش بزرگ است و خاصیت کوروش چه بود؟

برای هر تاریخ‌پژوه، پژوهش درباره کوروش جایگاه خاصی دارد. با توجه به اینکه منابعی از اقوام و ملل گوناگون درباره نیک‌سیرتی کوروش گفته و از اوتقدیر کرده اند . به‌طور طبیعی برای کمتر کسی در تاریخ چه فرمانروا و پادشاه باشد و چه دیگر موارد این موضوع رخ‌داده است که اسناد و مدارکی از ملل و اقوام گوناگون یک شخصیت را این‌طور می پسندند. به‌طور مثال کوروش را با یکی از شخصیت‌های کتاب‌های عهدین مقایسه کنید. کتب عهد قدیم و کتب عهد جدید، نام کوروش در کتب عهد عتیق آمده است. اگر نام او را با نام دیگران مقایسه کنیم هیچ‌کسی وجود ندارد که همچون کوروش موردتوجه اقوام مختلف باشد از یونانیان و بابلیان تا یهودیان و دیگران  از او تعریف کرده اند و این مسئله نشان می‌دهد که ما باشخصیتی تاریخی  روبه‌رو هستیم. مسئله وقتی جالب می‌شود که اسناد و آثار باستانی درباره این شخص به دست می‌آید. حتی درباره بسیاری از مفاخر جهان چنین آثار دست اولی پیدا نشده است. بنابراین تمام شواهد و قرائن نشان می‌دهد که ما با یک شخصیت تاریخی  روبه‌رو هستیم. کسی که در سطح جهانی شناخته‌شده بود و از او به نیکی یاد می‌شد.

  • در اینجا پرسشی پیش می‌آید. با توجه به رفتاری که کوروش در بابل از خود نشان داد، آیا کوروش در نوع خود اولین است یا اینکه کسانی همچون او بودند. چون منشورهای میان‌رودانی بسیاری موجود است. آیا این موارد با منشور کوروش قابل‌مقایسه است؟

بله شوربختانه دیده می‌شود که تحریف گران در فضای مجازی و نقاط مختلف می‌گویند استوانه کوروش هیچ تفاوتی با استوانه پادشاهان قبلی و بابلیان ندارد. و شاید در این تحلیل صرفاً شکل استوانه مانند آن را در نظر دارند. درحالی‌که ما باید محتوا را در نظر بگیریم. و ببینیم در این کتیبه‌ها چه نوشته‌شده است. و مسئله مهم در اینجا کتیبه‌ها هستند و اینکه چرا به این کتیبه منشور می‌گویند؟ این خود داستانی جداگانه دارد. مرکز این موضوع که ما بخواهیم دو کتیبه را باهم مقایسه کنیم باید در توجه به محتوا باشد. محتوای منشور کوروش در جهان باستان محتوای عمیقی بوده است. تا پیش از آن پادشاهان به هنگام فتح سرزمینی از کشتار مردم با افتخار یاد می‌کردند. درواقع منشور کوروش اولین سندی است که به‌دست‌آمده و در آن دیده می‌شود که پادشاهی به‌وقت فتح سرزمینی با نیک‌سیرتی از مردم و پرستشگاه‌های آن‌ها یاد می‌کند. استوانه کوروش ازنظر محتوا نخستین نشانه‌ای در تاریخ است که با احترام از قوم مغضوب یاد می‌کند.

  • نظر شما درباره قانون‌نامه حمورابی چیست که به‌تازگی وارد این موضوع شده و با منشور کوروش مقایسه می‌شود؟

این موضوع وقتی پیش می‌آید که بحث حقوق بشر مطرح می‌شود. اینکه ما بتوانیم در دوران باستان از حقوق بشر با معیارهای امروزی یاد کنیم خود جای بحث دارد. اما اساساً قانون حمورابی با استوانه کوروش بسیار تفاوت دارد. قانون حمورابی برای قوم و ملت خویش نوشته‌شده است. ولی استوانه کوروش بعد از غلبه بر قوم دیگری برای آن‌ها نوشته‌شده است.
قانون حمورابی سلسله‌ای از قوانین حقوقی درباره مردم است. ولی استوانه کوروش گزارشی است از یک سلسله رفتار نیک‌سیرتانه از پادشاهی از قومی دیگر با قوم مغلوب، اساسی‌ترین تفاوتی که می‌توان با توجه به آن تمامی این مسائل را کنار گذاشت و استوانه کوروش به‌طور روشن‌تری در سطحی بالاتر از قوانین حمورابی قرار دهد این است که ببینیم آنچه در این کتیبه نوشته‌شده است تا چه میزان درست است و درواقع اجراشده است.
اسناد و مدارکی که از همان زمان به‌دست‌آمده است کاملاً خلاف آنچه را نشان می‌دهد که در قانون حمورابی ذکرشده است. البته قانون حمورابی با ذهنیت امروز ما از حقوق بشر بسیار متفاوت است و قوانینی دارد که خوش‌آیند بشر امروز نیست. ولی در مقابل تمامی اسناد و مدارک به‌دست‌آمده از زمان کوروش و گزارش‌های آن زمان آمده در استوانه کوروش را تأیید می‌کند.
منابع یهودی و یونانی و حتی اسناد و مدارک به‌دست‌آمده از زندگی روزانه بابلی در لوح‌ها نشان‌دهنده واقعیت آنچه است که در استوانه کوروش ذکرشده است. برای مثال در رویدادنامه نبونئید می‌خوانیم که ارتش ایران بابل را فتح کرده ولی هنوز خود کوروش وارد بابل نشده بود.
هم در استوانه کوروش و هم در رویدادنامه نبونئید از مدارای ارتش ایران با مردم صحبت شده است. و آثاری از ردوبدل معامله‌هایی دیده می‌شود که در همان روزها ثبت‌شده‌اند. به عبارتی این موضوع نشان‌دهنده دیوان‌سالاری گسترده است. که شاهدانی بودند و افرادی به این منظور حضور پیدا می‌کردند و این نشان می‌دهد که زندگی روزمره مردم شباهتی به شهری جنگ‌زده نداشته، همان‌طور که در استوانه کوروش می‌بینیم به آن‌ها دستور رسیده بوده که ترساننده مردم نباشند.
و هیچ هراسی ایجاد نکنند. به عبارتی قانون‌نامه حمورابی متنی تبلیغاتی بوده تا پادشاه خود را شاهی عادل نشان دهد. درحالی‌که تمام اسناد و شواهد تاریخی بر واقعی بودن آنچه استوانه کوروش بیان کرده شهادت می‌دهند. و تمام صحبت‌هایی که در مقایسه این دو شده بخصوص این گفته که قانون حمورابی را قدیمی‌تر و بهتر می‌دانند با این شواهد باطل است.

  • استخوان اسبی در چین پیداشده و گفته می‌شود که منشور کوروش حتی به چین هم رسیده است. آیا این موضوع حقیقت دارد؟

به‌تازگی مطلع شده‌ام که اخیراً در اصالت این موضوع تردیدی ایجادشده است. اینکه نمونه‌ای از منشور کوروش بر روی استخوان فسیل اسب در چین یافته شده نشان می‌دهد که این فرمان در جهان باستان چقدر مشهور بوده است. ولی عده‌ای با رویکرد چپ بر این مسئله تردید دارند و برخی از دانشمندان نیز بر اصالت این موضوع تردید کردند ولی پس از مدتی دکتر فینکل که ترجمه‌ای رسمی از استوانه کوروش در بریتانیا انجام داده و به قطعات دیگر یافته شده از استوانه کوروش استناد کردند.
ایشان به اصالت این موضوع گواه دادند و دکتر شاهرخ رزمجو هم تأیید کردند و آقای بادامچی هم این موضوع را در کتاب‌هایشان ذکر کرده‌اند و به طریقی اصالت این استخوان‌ها را پذیرفته‌اند. یافته شدن رونوشت‌های دیگری هم در جای دوری مثل چین و هم در بابل نشان می‌دهد که این استوانه در سطح جهانی شهرت داشته است. متأسفانه ایران ستیزان می‌گویند این متن‌ها به خط چینی نوشته‌شده است و این‌طور نیست و این‌ها به خط اکدی است ولی در چین به‌دست‌آمده است.

  • نقش کوروش در اندیشه ایرانی چیست؟ آیا این حرکت از اندیشه‌های ایرانیان باستان نشئت می‌گرفت؟

بااینکه استوانه کوروش متنی بابلی است و متنی است که در آن از واژه‌ها و حتی ارزش‌های بابلی استفاده‌شده است ولی وقتی درون‌مایه آن را بررسی می‌کنیم به قول دکتر تورج دریایی فرهنگی ایرانی را به ما می‌رساند.
تا سده‌های پیش از اسلام یک بخش نور و پاکی بوده و یک بخش تیرگی و بدی و این در فرهنگ زرتشتی این با اهورامزدا و انگیزه مینو یا همان اهریمن همراه شده و درواقع اهریمن نماینده بی‌نظمی است و اهورا نماینده نظم است. ما در استوانه کوروش می‌بینیم که کوروش خود را به‌عنوان فرستاده‌ای از نماینده نظم معرفی می‌کند و از آن‌سو نبونئید که به‌راستی بی‌نظمی ایجاد کرده بوده در بابل و نماینده بی‌نظمی بوده است.
نبونئید کاری می‌کرده و این مورد کمابیش در استوانه کوروش آمده است. اشیا قیمتی و تندیس‌هایی را که در معابد بوده را به نزد خود می‌آورده و به‌جای آن اشیا جعلی یا سطح پایین‌تری را قرار می‌داده است.
در استوانه کوروش این موضوع موردتوجه قرار گرفته و گفته شده است که این کارهای نبونئید را اصلاح کرده‌ایم. و این به ما نشان می‌دهد که استوانه کوروش نماینده‌ای از اندیشه ایرانی است که نظم را بازمی‌گرداند. علاوه بر این در منشور کوروش تسامح دینی اندیشه ایرانی را می‌بینیم.
کوروش به‌احتمال بسیار زیادی زرتشتی بوده و اگر زرتشتی نبوده پیرو آیین‌های ایرانی بوده است ولی به آیین بابلی‌ها و دیگر اقوام احترام می‌گذارد و این را در استوانه کوروش درج کرده‌اند.
ما در منابع یونانی همان زمان می‌بینیم که ایرانیان او را پدر خطاب می‌کردند و امروز هم‌چنین حسی وجود دارد. اهمیت کوروش در تاریخ ایران در چیست؟
جایگاه کوروش از دو جنبه قابل‌بررسی است. یکی تأثیری که در سطح جهانی گذاشت و دیگری ارتباطاتی که بین شرق و غرب و تحولاتی که ایجاد کرد. به عبارتی کوروش ارزش جدیدی را بنا نهاد که به‌جای قتل‌عام مردم باید به آن‌ها احترام گذاشت.
فتوحات او باعث شد که ارتباطی بین شرق و غرب ایجاد شود. و ما می‌بینم که بعدازاین عصر فیلسوفان بزرگ یونانی به وجود آمدند. پژوهشگران اعتقاددارند که این تحول تحت تأثیر فرهنگ ایرانی بوده است. دکتر دینانی فلسفه را از ایران باستان می‌داند. ازنظر زمانی سال‌های بعد از کوروش فیلسوفان یونانی ظهور کردند.
و این به معنی آغاز فلسفه با عصر کوروش نیست، بلکه از قبل تحرکاتی بوده ولی زمانی که بافرهنگ و ارزش‌های شرقی و چنین موارد باشکوهی در ایران مواجه شدند تحت تأثیر امکانی جهانی که کوروش و هخامنشیان به وجود آوردند تغیر نگرش‌ها رخ داد. باید توجه داشت که فتح بابل دفاع از مرزها بود.
می‌دانید که بعد از به پادشاهی رسیدن کوروش یک اتحادی علیه او بین لودیه و بابل و مصر شکل گرفت. کوروش از مرزها دفاع کرد و همبستگی بی‌نظیری بین اقوام ایرانی آن عصر شکل گرفت و درواقع می‌توان گفت هویتی که ما بعدها به‌عنوان هویت ایرانی شناختیم را باید در دوران کوروش بزرگ جستجو کنیم. پیش از آن در رویدادنامه نبونئید می‌خوانیم که خود سپاهیان ما آستیاک پادشاه پیشین ماد را تحویل کوروش دادند. و با توجه به اینکه کوروش از مادری مادی زاده شده بود. و در همین اول کار همبستگی را در راستای بهبود اوضاع بین ایرانیان می‌بینیم.
به‌این‌ترتیب می‌توان کوروش را نقطه عطفی در هویت ایرانی دید که باعث شکوه تمدن ایرانی شد.

دیدگاه