سی و پنجمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر در حالی که سومین دورهای است که بخش “بینالمللی” آن از بخش “ملی” جدا شده از اول اردیبهشت آغاز به کار کرد.
به گزارش رسانه ها، این جداسازی مخالفان و موافقان خودش را دارد و توسط یک عده “حرام کردن مضاعف بیتالمال” و توسط عدهای دیگر حرکتی مثبت قلمداد شده است که به جهانی شدن سینمای ایران کمک میکند. برای اولین بار واکنشهای خوشبینانه دربارۀ جشنواره بیشتر از گذشته است، آنهم از سوی کسانی که کنارگذاشتهشدگان نامآشنای دورههای مختلف فجر بودهاند.
شهرام مکری که فیلم تازهاش “هجوم” از نمایش در جشنواره (ملی) فجر کنار گذاشته شد، در حالی که این فیلم در جشنواره بینالمللی هم حضور ندارد، معتقد است که جشنواره در مسیری درست گام برداشته و به سمت الگوهای مشخص و استاندار میرود. او به خبرگزاری آنا میگوید:”بدون شک کمبودهایی نیز وجود دارد، اما جشنواره جهانی فیلم فجر به شکل فعلی آن یک جشنواره جوان است که دومین دوره خود را از سر میگذراند و از این منظر اتفاق درستی در حال رخ دادن است.”
رخشان بنیاعتماد که آخرین ساخته نمایش داده شده او در فجر “قصهها” بود، هم معتقد است “جشنواره جهانی فیلم فجر در حال نزدیک شدن به استاندارد جشنوارههای معتبر دنیاست.”
جشنواره فجر با تمام اهداف احتمالاً مثبتی که دارد همیشه یک کشمکش درونی را در مخاطب ایجاد میکند، کشمکشی که حاصل از طرح سوالهایی دربارۀ حقوق فیلمها، کامل یا ناقص پخش شدن آنها، ایرانیهایی که در حلقه جشنواره جا دارند و آنهایی که کنار گذاشته شدهاند و همین طور نحوۀ انتخاب مهمانان خارجی است.
به گزارش خبرگزاریها، مدیر جشنواره فجر، رضا میرکریمی، مدلهای موفق جهانی را مد نظر داشته است، برای همین بخشهایی مثل کارگاههای آموزشی متعدد (شامل کارگاه کارگردانی بهمن فرمانآرا) به فستیوال اضافه شدهاند.
اما شاید فرق اساسی فجر با نمونههای موفق جهانی در نقش کلیدی آن فستیوالها در اقتصاد سینما باشد. چیزی که در فجر غایب است آن پوشش رسانهای است که برای فیلمهای نمایش داده شده یک سکوی معرفی ویژه فراهم کند و بازار فیلمی شناخته شده که بتواند آثار سینمایی را به دیگرجاهای دنیا ببرد.
شاید یکی از تناقضهای ظریف فجر و نشانهای بر تدوام بحران هویت در آن این باشد که یک رویداد در ذاتش غربی قرار است به شکلی بومی دربیاید، اما در عین حال اصرار داد مهمان خارجی هم داشته باشد. هم میخواهد فیلمهای تازه نشان بدهد، و هم آنها را منطبق با معیارهای اسلامی کند. هم از ادبیات و فرهنگ سینمایی غرب استفاده کند و هم در طی این دوره از جشنواره فجر از کتاب “غربیزدایی مطالعات فیلم” رونمایی کند که خودش ترجمه فارسی کتابی غربی مربوط به سال ۲۰۱۲ است.
یکی دیگر از درسهایی که از جشنوارههای خارجی گرفته شده و حاصلش برای سینمادوستان ایرانی بسیار پربار بوده، بخش مربوط به نمایش آثار مرمت شده کلاسیکهای سینمای ایران است.
در این دوره نمایش فیلمهایی مثل “خانه خدا” (جلال مقدم)، “ناخدا خورشید” (ناصر تقوایی) و “یک اتفاق ساده” (سهراب شهید ثالث) شاید بتوانند مقدمهای باشند بر مرمت مداوم و نمایش مستمر آثار برجسته تاریخ سینمای ایران. تنها در نسخههای پاکیزه و نزدیک به اصل است که بیننده میتواند به شکوه کارهای فیلمسازان بزرگ سینمای ایران به شکلی کامل پی ببرد.
اما انتخاب فیلمهای کلاسیک سینمای جهان در جشنواره فجر (چاپلین، کیتن و روبر برسون) به مراتب محافظهکارانهتر است و شامل آثاری میشود که از بدو تولد جشنواره فجر در فهرست آثار نمایشی بودهاند. یکی از معدود فیلمهای مهم این بخش که قبلاً دیده نشده، فیلم سوییسی “آخرین شانس” (لئوپولد لینتبِرگ، ۱۹۴۵) دربارۀ عدهای پناهنده در دوره جنگ جهانی دوم است که در کوهستانهای برف گرفته به سوی سوییس میگریزند، فیلمی انسانی و در تصویر کردن اروپای سال ۱۹۴۵ بینهایت دقیق که تصویرش شباهتهای گزندهای هم به دنیای امروز ما و تازهترین بحران مهاجران دارد.
بخش دیگری از این دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر با نام “خانه دوست اینجاست” به بزرگداشت عباس کیارستمی اختصاص دارد. اگرچه این بخش قرار نیست فیلمهای به نمایش درنیامده عباس کیارستمی مثل نسخه بدون سانسور “لباسی برای عروسی” یا فیلم توقیفی “قضیه شکل اول، شکل دوم” را نمایش بدهد. این بخش هم میزبان مهمان قدیمی فجر، گادفری چِشِر [در فارسی معروف به چشایر] آمریکایی است و هم کارگردان بزرگ اسپانیایی، ویکتور اریسه، که نامهنگاریهای ویدئویی او با کیارستمی موضوع یک نمایشگاه، یک کتاب و یک فیلم بوده است.
جشنواره عنوان کرده که ۳۵۰ مهمان خارجی از ۶۶ کشور به ایران آمدهاند و شمار قابل توجهی از آنها هزینههای خودشان را پرداختهاند که باورش بسیار دشوار است. چرا باید کسی هزینههای هنگفت سفر به ایران را از جیب خودش یا سازمان مطبوعش بپردازد تا یک روایت رسمی و دولتی از سینمای ملی آن کشور به اضافه نسخه ناقص فیلمهایی که همه قبلاً در غرب و شرق نمایش داده شدهاند را ببیند؟
با این که جشنواره بینالمللی فیلم فجر به شکل تمام و کمال در چارچوبهای عقیدتی جمهوری اسلامی جا دارد، این معنایش این نیست که همه از نوع انتخاب فیلمها یا مهمانان در آن راضیاند. مثلاً خبرگزاری فارس در واکنش به حضور تهیه کننده فیلم “معلم پیانو” (میشائیل هانکه) از حضور “تهیه کننده یکی از فیلمهای مهم درباره مسائل جنسی” خبر میدهد و در ادامه اعتراف میکند (و در واقع قضیه را به شکلی دیگر مسألهدار مینماید) که “در این گونه از فیلمها برعکس اغلب آثار جنسی که به لحاظ سینمایی بیارزش و نازلند، کارگردان و تهیهکننده تلاش دارند تا مقولات و مسائل جنسی را با تکنیکهای بهروز و پیچیدگیهای مورد توجه قشر روشنفکر درآمیزند.”
طبیعی است که فیلمهایی مثل “معلم پیانو” هرگز به شکل رسمی در ایران به نمایش درنمیآیند، بنابراین دلیل نگرانیهایی از جنس نگرانی بالا هرگز روشن نیست. معمولاً فیلمهای خارجی جشنواره از آثاری انتخاب میشوند که کمترین نیاز را به ممیزی داشته باشند. اگرچه همچنان بیشتر این فیلمها خواسته یا ناخواسته باید با حذف نماها یا صحنههایی به نمایش دربیایند.
اما آیا فیلمسازانی که فیلمهایشان در فجر به نمایش درمیآید (که گفته میشود در این دوره حقوق مادیشان پرداخت شده و فیلم با اجازه رسمی صاحبان اثر نمایش داده شده) خبر دارند که بعضی از سادهترین صحنههای فیلمهایشان به خاطر نوع پوشش ممکن است از فیلم حذف شود؟
آیا تماشاگران فجر قادر خواهند بود نسخههای کامل فیلمهای نمایش داده شده در این دوره را روی پرده ببینند؟