آینده‌ی نگران‌کننده ایران

  • 22 بهمن 1398 - 10:27
آینده‌ی نگران‌کننده ایران

محمدرضا نسب عبداللهی
سردبیر آبان‌پرس


سال به سال دریغ از پارسال… این شاید بهترین توصیف از وضعیت «ایرانِ کنونی و آینده» باشد.

از سال ۱۳۸۴ به این سو وضعیت اقتصادی و سیاسی مملکت نسبت به پیش از آن، «بدتر و وخیم‌تر» شده؛ هر چه جلوتر آمده‌ایم، بخش‌های غیرعقلانی و رادیکال حاکمیت، قدرت بیشتری گرفته‌اند و در مقابل بخش‌های عقلانی حاکمیت، ضعیف‌تر شده و به حاشیه پرتاب شده‌اند.

صحنه آرایی‌های اخیر در آستانه انتخابات ۱۳۹۸ هم نشان می‌دهد که بخش رادیکال حاکمیت، حاضر نیست قدرت را با کسی سهیم شود و از این رو انتخابات امسال بیش از هر زمان دیگری، معنای واقعی خود را از دست داده و در واقع به «رأی‌گیری» شبیه‌تر شده تا انتخابات به معنای واقعی آن.

این روزها می‌توان مردم ایران را دید که چند پاره شده‌اند: گروهی «سر در سودای خویش دارند»، گروهی «هم‌میهنان خود را دشمن می‌بینند»، گروهی «نسبت به دشمن‌پنداران بغض دارند»، گروهی «در فکر بردن و خوردن و غارت هستند» و…

رادیکال‌ها و غیرعقلانی‌ها در ۴۰ سال گذشته در تریبون‌هایی که پیش از آن به مسائلی غیر از مردم‌ستیزی اختصاص داشت، ایرانیان را به چند پاره ترسیم کردند و هر بار گروهی را مورد حمله قرار دادند. تریبون‌هایی که به جایی برای نفرت‌پراکنی رادیکال‌ها و غیرعقلانی‌ها علیه بخش بزرگی از ایرانیان تبدیل شد، یک روز مردم را فریب خورده نامیدند و یک روز همسو با دشمن قلمدادشان کردند، یک روز زندگی‌شان را شخم زدند و گفتند سبک زندگی‌شان غیراسلامی است و یک روز شادی‌شان را برنتابیدند؛ خلاصه تا توانستند از این تریبون‌ها موج نفرت و از هم‌گسیختگی به جامعه پراکندند و اقلیت را علیه اکثریت جامعه شوراندند.

مردمی که تا ۴۰ سال پیش با وجود باورهای مختلف «مذهبی و غیرمذهبی‌ و سیاسی و عقیدتی» کنار هم بودند، با هم نشست و برخاست داشتند و نگاهشان به هم پر از مهر بود؛ تبدیل شدند به مردم چند پاره که گویی شمشیر علیه یکدیگر کشیده‌اند و نمی‌توانند کنار هم بنشینند. این وضعیت محصولِ کار رادیکال‌ها و غیرعقلانی‌هایی است که امروز هم قدرت را قبضه کرده‌اند و بیم آن می‌رود که ادامه این رفتارها، آینده ایران را به شدت دچار خطر کند.

مسیری که بخش غیرعقلانی حاکمیت در پیش گرفته، نهایتش تبدیل کردن ایران به وضعی شبیه کره شمالی است. کره شمالی از نظر هسته‌ای شاید حرفی برای گفتن داشته باشد اما در جهان منزوی‌ست، به سوی تباهی بیشتر پیش می‌رود و مردمش در بدبختی و فلاکت روزگار می گذارنند. در واقع «قدرت هسته‌ای کره شمالی» و «ارعاب‌آفرینی داخلی حاکمان این کشور» نه تنها برایشان «اقتدار، احترام جهانی و روابط سازنده با دنیا، رفاه و توسعه» به ارمغان نیاورده بلکه فلاکت و بدبختی بیشتری برای مردم به بار آورده.

چرا بخشی از حاکمیت ایران می‌خواهد تجربه تلخ و آزموده‌‌ی گوشه‌ی دیگری از دنیا را که نتیجه‌ای جز بدبختی و فلاکت برای مردمش و کشورش نداشته، دوباره بیازماید؟

وقتی بخشی از حاکمیت ایران، «روزنامه‌نگاران، فعالان محیط زیست، فعالان زنان، دانشجویان، فعالان مدنی، فعالان سیاسی، کارگران، هنرمندان، معترضان، مخالفان تبعیض جنسیتی و…» را بازداشت یا با آنان برخورد می‌کند، باید بداند راه را به شدت اشتباه می‌رود و پایان آن سعادتی در کار نخواهد بود.

وقتی بخشی از حاکمیت، انتخابات را از معنای واقعی خود بی بهره می‌کند و نهادهایی را که کمابیش با رأی مردم در قدرت سهیم شده‌اند، بی‌اثر و لرزان می‌سازد، باید بداند پایان این راه نه تنها سعادتی در کار نخواهد بود بلکه تباهی خواهد بود.

وقتی بخشی از حاکمیت، قسمت بزرگی از بودجه کشور را با نام‌های مختلف می‌بلعد و در همه امور کشور دخالت می‌کند و به کسی حساب پس نمی‌دهد و با «ارعاب و بگیر و ببند و پروپاگاندا» می‌خواهد برای خودش «هژمونی» ایجاد کند، باید بداند پایان این راه به تباهی کشاندن ایران خواهد بود.

وقتی بخشی از حاکمیت، قسمت بزرگی از بودجه کشور را به جای اینکه در مسیر «علم و توسعه، رفاه مردم، بهداشت و درمان، محیط زیست و…» هزینه کند، به سمت امور دیگر هدایت می‌کند، باید بداند آینده این راه «فلاکت بیشتر ایران و ایرانی» خواهد بود.

وقتی بخشی از حاکمیت، هویت ملی و باورها و میراث تاریخی ایران باستان را به بهانه‌های مختلف مورد حمله قرار می‌دهد و یا تضعیف می‌کند، باید بداند به تقابل‌ دامن زده که نتیجه‌اش فروپاشی همبستگی است.

وقتی بخشی از حاکمیت، اقوام ایرانی را خطر می‌پندارد و با بهانه‌های مختلف آن‌ها را تضعیف می‌کند و اجازه حضور و بروز آنان را در عرصه‌های مختلف نمی‌دهد، باید بداند که از هم‌گسیختگی را دامن می‌زند. مرزهای ایران عموما قومیتی است و ادامه سیاست قومیت‌ستیزی می‌تواند این مرزها را دچار مخاطره کند.

سیاست‌های رادیکالی بخشی از حاکمیت، جامعه را به اینجا رسانده که «دیگر نمی‌توان از انسجام ملی حرف زد و آن را دید، دیگر نمی‌توان رفاه و زندگی متعادل مردم را دید و به جایش اختلاف طبقاتی در جامعه عمیق‌تر شده، توسعه فقر با شدت در جریان است، صداهای بخش زیادی از مردم شنیده نمی‌شود و فقط صدای اقلیت جامعه شنیده می‌شود، گردش مناسب قدرت سیاسی و اقتصادی وجود ندارد، شادی و زندگی مناسب وجود ندارد، آینده ایران به وضعیت چند کشور اطراف گره زده شده، سایه بدبختی و فلاکت هر روز بر سر این سرزمین بزرگتر می‌شود و….»

ما ایرانیان از هر قوم و آیین و با هر باور و عقیده‌ای شایسته «زندگی بهتر، آرامش، رفاه، همزیستی مسالمت‌آمیز و ارتباط سازنده با دنیا» هستیم.

دیدگاه