سویِ ضدِانسانی یک سیاست

  • 18 بهمن 1398 - 13:20
سویِ ضدِانسانی یک سیاست

محمدرضا عبداللهی
سردبیر آبان پرس


 

یادداشت جناب سعید نظری، عضو و سخنگوی شورای شهر شیراز در خصوص نحوه اداره کردن شهر و نقد جناب احسان اکبرپور، روزنامه‌نگار بر این یادداشت، مرا بر آن داشت تا به صورت گزیده در این باره به چند نکته اشاره کنم.

۱- جناب سعید نظری در یاداشت خود اشاره کرده‌اند که «اساساً شهرنشینی متضمن پرداخت هزینه‌هایی هست که زندگی در شهر را گران می‌کند». روشن است که این حرف، حرفِ درستی است و تقریباً همگان می‌دانند که زندگی در شهر نسبت به زندگی در روستا، هزینه‌های بیشتری در بر دارد اما از آن سو، درآمد در شهر نیز عمدتاً بیش از روستاست. روند مهاجرت به شهرها و از جمله کلانشهر شیراز که آقای نظری در خصوص آن به طور ضمنی ابراز نگرانی کرده و راهکار کاهش این روند را «افزایش هزینه زندگی در شهر» دانسته، در واقع سبب «سخت‌تر شدن مهاجرت» به شیراز خواهد شد نه کاهش چشمگیر یا متوقف شدن این روند. به عبارت روشن‌تر سیاست «گران‌کردن هزینه‌های زندگی در شهر»، نه تنها کاراییِ شگرفی بر مهاجرت نخواهد داشت بلکه سبب سخت‌تر شدن زندگی برای ساکنان فعلی شهر نیز خواهد شد.

۲- شورای شهر شیراز با شعارهای «انسان‌گرایانه»، فعالیت دو ساله خود را پشت سر گذاشته اما آنچه که آقای نظری در خصوص «گران‌کردن هزینه‌های زندگی در شهر برای کاهش روند مهاجرت» بیان کرده‌اند، در درون خود «سویِ ضدِ انسانی» دارد. «انسان‌محوری» نمی‌تواند به این معنا باشد که شورای شهر ورود سایر هم‌میهنان را به کلانشهر شیراز سخت‌تر کند، به ویژه کلانشهری که همواره مهاجرپذیر بوده. اردشیر گراوند، استاد دانشگاه و جامعه‌شناس چندی پیش گفته که ۴۰ درصد ساکنان شیراز مهاجر هستند.

۳- شورای شهر می‌تواند جهت اداره کردن شهر و ایجاد درآمد پایدار برای شهرداری، سیاست‌های مختلفی را بررسی و اعمال کند اما «گران‌کردن زندگی در شهر» با هدف «خلق درآمد» و «کاهش مهاجرت»، تنها می‌تواند باعث ایجاد درآمد در ازای «سخت‌تر شدن زندگی» شود نه «آرامش بیشتر زندگی شهری».

۴- مهاجرت از روستاها به شهرها دلایل بنیادین دارد مانند وجود نداشتن امکانات مناسب برای زندگی در روستا از جمله بهداشت و درمان، شغل و…؛ تا زمانی که وضعیت به این گونه باشد، نسخه‌هایی مانند «گران کردن زندگی در شهر» و حتی «سیاست بستن دروازه‌ها» نه تنها تاثیری بر مهاجرت نخواهد گذاشت بلکه مهاجران را در وضعیت سخت‌تری قرار می‌دهد.

۵- جناب نظری در بخش دیگری از یادداشت خود به «واقعی‌سازی تعرفه تغییر کاربری باغ‌های قصردشت» اشاره کرده‌اند. بدون تردید دسته‌بندی باغ‌های شیراز به ۵ گروه، عملاً راه را برای تغییر کاربری نگران‌کننده و کاهش مساحت باغ‌های شیراز باز کرده. شیراز که روزگاری حدود سه هزار هکتار باغ داشته امروز کمتر از هزار هکتار باغ دارد و این یعنی در ۳۰ سال گذشته با سرعت سرسام‌آوری، باغ‌های این کلانشهر به سمت نابودی و تغییر کاربری پیش رفته‌اند. شورای شهر، شهرداری و شورای توسعه و برنامه‌ریزی فارس بهتر است به جای سیاست تغییر کاربری باغ‌های شیراز به سمت حفظ و احیای آن‌ها گام برداند حتی باغ‌هایی که به هر دلیلی به زمین خالی تبدیل شده‌اند. ادامه سیاست «تغییر کاربری باغ‌های شیراز» و همچنین «ساخت و سازها در دامنه کوه دراک» دو لبه یک قیچی هستند که باعث خواهند شد «خوشا هوای شیراز» جایش را به آلودگی و هوای غیرقابل تحمل بدهد و آیندگان، «عجب آب و هوایی داره شیراز، پسینِ دلگشایی داره شیراز» را تنها باید در اشعار و خاطره‌ها پیدا کنند.

۶- جناب احسان اکبرپور در نقد خود بر یادداشت جناب نظری، «گران‌کردن هزینه زندگی در شهر» را در راستای «سیاست‌های نئولیبرالیستی متروپل‌های آمریکای شمالی و اروپای غربی» دانسته و آن را «دارای اشکال» توصیف کرده اما در پایان نقد به سخنگوی شورای شهر شیراز در پیشنهادی تناقض‌آمیز توصیه کرده که مدیریت شهری شیراز به جای «گران‌کردن هزینه‌های زندگی شهروندان و افزایش تعرفه تغییر کاربری»، از «راه‌های آزموده‌ی متروپل‌ها» برای اداره شهر استفاده کند. هر چند با بخش دوم یادداشت آقای اکبرپور یعنی استفاده مدیریت شهری شیراز از تجربه مدیریت شهری متروپل‌ها موافقم اما بخش اول نگاه وی که «افزایش بی‌اندازه هزینه‌های اقتصادی بر عموم ساکنان شهری، جداسازی مناطق شهری بر اساس تمکن مالی شهروندان و ایجاد سرمایه‌ی نمادین برای مناطق مرفه‌نشین شهری» را به نوعی «سیاست‌های نئولیبرالیستی متروپل‌های آمریکای شمالی و اروپای غربی» دانسته، واقع‌بینانه نیست. مدیریت شهری در دانمارک به عنوان یکی از متروپل‌های اروپای غربی هرگز آنگونه که آقای اکبرپور توصیف کرده، نیست بلکه در این کشور سیاست‌های مدیریت شهری به گونه‌ایست که سبب «بهبود کیفیت زندگی شهری» شده. این سیاست‌ها باعث شده که میزان «رضایت مردم دانمارک از زندگی» همواره رتبه نخست را در آمارهای جهانی به دست آورد. سایر کشورهای متروپل نیز در مدیریت شهری خود کمابیش همین وضعیت را دارند.

۷- جناب اکبرپور در بخش دیگری از نقد خود گفته که شهرداری شیراز «گستره‌ی خدمات‌رسانی» به مناطق محروم را افزایش دهد. تا یکی دو سال پیش «خدمات‌رسانی» شهرداری به مناطق محروم شیراز به کارهای روزمره مانند جمع آوری زباله و تمیزی کوچه‌ها و خیابان‌ها و این دست کارها محدود می‌شد اما در دو سال اخیر، سیاست شهرداری بر افزایش «گستره‌ی خدمات‌رسانی» به این مناطق بوده که یکی از مهمترین آن‌ها آغاز ساخت پردیس سینمایی و سالن تئاتر در محله کوزه‌گری است. ساخت پارک‌های محله‌ای، اجرای برنامه‌های فرهنگی و هنری و… از دیگر برنامه‌هایی است که در یکی دو سال اخیر در مناطق محروم شیراز انجام شده. هر چند تا بهبود کیفیت زندگی در مناطق محروم، فاصله زیادی وجود دارد اما واقعیت این است که شهرداری شیراز یکی دو سال است که در این راه قدم گذاشته و امید است این روند تداوم پیدا کند.

دیدگاه