احسان اکبرپور
روزنامه نگار
سلام بر جناب نظری عزیز، در یادداشت زیر، نقدی به یادداشت شما با عنوان «رهیافتی به سیاستگذاری شهری» که در صفحهتان در شبکه اجتماعی اینستاگرام منتشر شده است، داشتهام؛ امیدوارم این دیالوگ با شما دوست و همکار عزیز ادامه یابد.
۱. رویکرد یا راهبرد پیشنهادی شما حاوی چند اشکال عمده است. نخست آنکه افزایش هزینه زندگی در شهر، یا بهتعبیر شما «گران کردن زندگی در شهر»، رویکردی مبتنی بر کالاییسازی خدمات عمومی، تنگتر کردن عرصه زیست شهری بر طبقات کمبرخوردار و نابرخوردار شهری و در یک کلام در راستای سیاستهای نئولیبرالیستی متروپلهای آمریکای شمالی و اروپای غربی است. این رویکرد در کنه خود متضمن افزایش بیاندازهی هزینههای اقتصادی بر عموم ساکنان شهری، جداسازی مناطق شهری بر اساس تمکن مالی شهروندان و ایجاد سرمایهی نمادین برای مناطق مرفهنشین شهری خواهد بود. از سوی دیگر، افزایش هزینه زیست شهری در جهت جلوگیری از مهاجرت روستانشینان به شیراز، پاککردن صورتمسئله مهاجرت و حاشیهنشینی است. چه کسی است که نداند سیاست مرکزگرایی سبب ناچاری روستانشینان برای مهاجرت به کلانشهرها شده است؟ آیا بهتر نیست شهرداری شیراز بهجای این تصمیمات، گسترهی خدماترسانی به عموم شهروندان ازجمله ساکنان مناطق ۱۱، ۵، ۳ و… را افزایش دهد و امکانات رفاهی مانند فضای سبز و امکانات ورزشی – تفریحی، سیستم فاضلاب، سیستم حملونقل عمومی و… را برای این شهروندان نیز همانند مناطق ۱، ۴ و… در نظر بگیرد؟
۲. نکته بسیار عجیب در یادداشت شما، رویکرد افزایش نرخ تغییر کاربری برای باغات قصردشت است. جناب نظری، تنها مزیت این اقدام افزایش درآمد شهرداری به بهای نابودی هرچه بیشتر باغات ارزشمند شیراز، این سرمایههای بیبازگشت و حیاتی شیراز و نسلهای بعدی ساکنان این شهر است. آیا برای حفظ این باغات بهتر نیست سیاستهای اشتباه و ویرانگر پهنهبندی باغات قصردشت که تنها معنایش قانونیکردن تغییر کاربری باغات است، متوقف شود؟ آیا اطلاع دارید که مساحت ۳۵۰۰ هکتاری باغات قصردشت در اثر سیاست پهنهبندی به ۱۴۰۰ هکتار کاهش یافته و ولع کارگروه حفظ باغات برای چوب حراج زدن به این سرمایههای صدهاساله مردم شیراز تا آنجا پیش رفته که تمامی پهنه باغات گروه ۵ را به برجهای بلندمرتبه در حاشیه جبل دراک و بزرگراه حسینیالهاشمی تبدیل کرده و با ادامه روند کنونی، در کمتر از یک دههی آتی، مسیر بادهای غربی شیراز کاملاً بسته میشود و دیگر اثری از هوای سالم شیراز و باغات آن باقی نخواهد ماند؟
۳. در یادداشتتان بهدرستی از برنامههای مدیریت شهری برای افزایش درآمد پایدار نوشتهاید، اما متاسفانه این راهکارهای پیشنهادی عملاً در جهت نابودی سرمایههای شهری، جداسازی طبقاتی شهروندان و افزایش فشارهای بیاندازه به عامه ساکنان شهر است. چرا مدیریت شهری شیراز برای کسب درآمد پایدار بهسراغ راههای آزمودهی همان متروپلهایی که شما بهعنوان الگوی «شهر گرانقیمت» در نظر دارید، پیش نمیرود؟ بهعنوان مثال در شهری مانند لندن که بیش از ۶۰ درصد درآمدش، درآمد پایدار است، ۸۰ درصد درآمد پایدار از راه اجارهداری به دست میآید، نه گرانکردن هزینههای زندگی شهروندان و افزایش تعرفه تغییر کاربری.
۴. از شما بهعنوان دوستی ارزشمند، همکاری گرانقدر، نمایندهای پاکدست و شهروندی دلسوز، میخواهم موارد مطرحشده در این یادداشت را در نظر آورید، دربارهی تبعات رویکرد جدید مدیریت شهری بیشتر تأمل کنید و جز راهکارهای ارائهشدهی اقتصاددانان بازار آزاد، به راهکارهای جامعهشناسان و برنامهریزان شهری نیز توجه کنید و هشدارهای آنان دربارهی تبعات کالاییسازی خدمات عمومی، ایجاد سرمایهی نمادین در مناطق شهری و افزایش فشار بر زیست شهروندان بیشتر تأمل کنید. این نظریهها، ارتباطی با پوپولیسم ندارد؛ واقعیتهای جامعهشناختی است.