کوروش کمالی سروستانی
رئیس مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس
غلامحسین امامی؛ نامی دیرآشنا، از گذشتهای دور تا کنون؛ فانوسدار فرهنگ و کتاب در شیراز؛ با تبسمی متین؛ نگاهی ژرف و متفکر و ذهنی آگاه و روشن!
زمان را و زمانه را در قاب کتاب میشناخت و فرا دستِ رویاهایش را، در سطورِ نگاشته و نانگاشتۀ کتاب میجست. تا همین دمهای بازپسین، با حجمی سترگ از درد، پروای کتاب داشت و البته دانش و خرد! به فراست بازیافته بود که کلید رهایی و اوج، در لابه لای همین طومارهای نگاشته شدهای، شکل گرفته که از دلِ خِرد و بینش اندیشهورزان، قامت گرفته است؛چرا که به نیکی بازیافته بود که خامهنگاران عرصۀ امکان، به خامۀ جان، دانشِ برخاسته از نیستان وجود را در سطور این کتابها به زینت طبع آراستهاند و به واقع، عصارۀ روح و اندیشۀ خویش را در پیکرۀ هنر نگارش کتاب دمیدهاند تا دانشی را که برآیندِ اندیشۀ آنهاست و به سوی افق لاجوردی حقیقت در حرکت است، بر مخاطبان خویش عرضه دارند و رستاخیزِ زیستن از نوعی دیگر را برپا کنند، بر بالهای شتاب بنشانند و ما را و همگان را به قدر همّت و فرصت، به فراسویی ره نمایند که بی تردید، تداعی معانی درهم تنیدۀ زیستن توام با آگاهی و کاستن از رنج نادانی را در بر دارد.
خلاف آمدِ آنچه که روزگار در تلخکامیهای خویش او را به تجربه چشانده بود؛ خویشتن خویش را با وضعیت اکنون، با استواری و مقاومت، پیونده زده بود؛ از ” شیوا” تا “اسفند” گواه این مدعاست.
فرهنگِ شهر شیراز از سالیان دور، میزبان کتاب و کتابفروشان شهیر این شهر گردید؛ نسل اول کتابفروشان با محمد تقی معرفت آغاز گردید و با محمدکریم احمدی، علی اکبر نوری زاده، محمد حسین رکن زاده آدمیت و محمدی ادامه یافت و در نسل دوم به علی میرزاده و خلیل زمان ثانی و بلادی رسید و در ادامه ، غلامحسین امامی، آغازگر راه سترگ نسل سوم و از برجستگان و ممتازان آن شد.
طنزپردازی خوش مشرب، کتابخوان و کتابدوست که تجربه زیستهاش را در دالان کتابفروشی پر رونق خویش، با دوست و آشنا، با غریبه و رهگذر، با عالِم و عامی در میان مینهاد و باور داشت که برونرفتی از این ماجرا اگر وجود دارد؛ هم به دستگیری آموزههایی است که در سطور کتابها میتوان بازیافت؛ و چنین شد که بسیاری، دل بازبستهاش بودند؛ خرد و کلان، عارف و عامی؛ دیرآشنا و تازهدوست؛ پیر و جوان!
وجهی که در این قاب، ما را مدام یاد میشود؛ خلاصهای است از بزرگاندیشیِ مردی که پروای فرهنگ داشت! چنانکه جان عزیز را در پاسداشت آن گمارد! سکانسی دیگر از تصویر مردی فرهنگی با سُتواری همت و اراده!
و چنین است که در دهلیز تاریخ؛ مردان فرهنگساز ماندگار میشوند اگر چه کوچشان، تراژیک و اندوهگستر است!
غلامحسین امامی، دانشی مردی فرهنگدوست بود که در حافظه تاریخی و فرهنگی این سرزمین باقی خواهد ماند؛ چنانکه در حافظه شخصی بسیاری از ما، که با او ،خنکایِ خواندنِ بسیاری از شاهکارهای ادبی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی… ایران و جهان را تجربه نمودیم!
جامعه فرهنگی شیراز، امروز در اندوه سترگ سیما ، بانوی بزرگ و خوشاندیش زنده یاد غلامحسین امامی و دختران دلبند و توانمند او؛ شیوا و شیدا، همراه و سهیمند؛ امید که زین پس، با همیاری یاران فرهنگی و به دست توانمند خانواده گرامیاش، چراغ پرفروز اسفند همچنان بر همۀ روزان و شبانمان بتابد!
یادش چون نامش بلندآوازه باد!
در صورت اگر ز من نهانی
از راه صفت درون جانی
گر دور شدی ز چشم رنجور
یک چشم زَد از دلم نِهای دور
گر نقش تو از میانه برخاست
اندوه تو جاودانه برجاست