به بهانه دیدار نوروزی با دکتر سیدحسن شیخ الاسلامی چهره فاخر پزشکی ایران و شکوه همیشه جاوید جوانمردی‌هایش

  • 02 فروردین 1397 - 22:44
به بهانه دیدار نوروزی با دکتر سیدحسن شیخ الاسلامی چهره فاخر پزشکی ایران و شکوه همیشه جاوید جوانمردی‌هایش

دکتر سعید نیاکوثری


بلندای سرفرازی آب و خاک ایران، بیش از آنکه برآمده از شکوه جاودان تاریخش باشد… بیش از آنکه مرهون فرّ چشمگیر عمارتهای بیستونش باشد و بیش از آنکه از تجلی نغمه ها و سرودها باشد،زیبنده به فرهنگی است که دین و دانش و مروت و آزادگی را در اعلا منصه ظهورش متجلی و پاینده ساخته و جهانی را پیش ژرفای علوّ بزرگ مردان راستینش به تکریم برانگیخته است تا پس از هزاره ها قدمت تاریخی همچنان غرور آمیز به غیرت ، عظمت و آزادگی فرزندان غیور ایران باشد…

فصل فصل تاریخ این سرزمین دیرینده پای، سرگذشت رادمردی بزرگ مردانی است که شرافت و ایثار را با قلم عشق بر دیباچه دیبای تاریخ نگاشتند… از زاد و رود این نسل پاک، دکتر سید محمد حسن شیخ الاسلامی پزشک نمونه کشوری است…

تاریخ پر فراز و نشیب فارس هر چند که رنجها و سرورهای نانوشته بسیار دارد، اما همواره بالنده به افتخارات دلیر مردان راستینش است. شیرمردان بیشه های عشق و شرافت،مردی و درایت و ایستادگی و شجاعت…تاریخ سازان سرفراز و بزرگ وارستگان نامدار…فرزندان راستین و فرزانگان باستین که نامشان اسباب سربلندی است و مرامشان کیان سرزمین ایران…

…روزهایی که آتش جنگ شعله های وحشت می افروخت و هجوم توفنده رگبارها،شاخه های نو رسته انقلاب را در جبهه ها می شکست…لحظه های غم انگیز بر خاک افتادنِ سروهای بلند قامت علوی و پر گشودنِ سنگر سازان بی سنگر…روزهایی که دشنه خونریز دشمن،لاله ها را پرپر میکرد و صاعقه خمپاره ها کبوترها را بال و پر می شکست…در تمام لحظه های محنت باری که فاصله تنگ مرگ و حیات،تنها چند سی سی خون بود و پشتوانه آن جهانی از بزرگی و ایثار…آن سوتر از خاکریزها و بسیار دورتر از سنگرها ،بر بلندای قله های رفیع انسانیت ،شرافت و بزرگی،آزاد مردی ایستاده بود نام آشنای اهل علم و هم مکتب صحابه ایثار؛ دکتر سید محمد حسن شیخ الاسلامی استاد دانشگاه و پزشک متخصص ؛… قلم مجاهدش سنگربان دانشگاه بود و طنین نبض مهربانش نجواگر نغمه ایثار … …. بی باک از بولتن های پزشکی که مرز ۶۵ سالگی را سدی ستبر بر اقدام به اهداء خونش میکرد، بغض پرپر شدن فرزندان این آب و خاک تاب تسلیم شدن به تذکر بولتن های جهانی و روی از ایثار فرو پوشیدن را از او میگرفت… شاید باور بر آن داشت تا پیش از آنکه آفتاب زندگی اش به غروب بنشیند با قطره قطره خونش مجروحانی را از دام مرگ برهاند.

اروند مهربانی اش،فرسخها دور تر از جغرافیای جنگ و جلگه های خونین خوزستان ،شط حیات را در ساقه پیچان پیچکهایی که پای ستونهای محکم سرفرازی،سوره فتح را می خواندند،جاری می ساخت و دستهای سخاوتمندش اما چه ساده و بزرگوار،باده عشق را از رگبرگهای تاک وجودش بر میگرفت و به جام بی تاب پرستوهای زخمی خیبرها و والفجرها می ریخت…

پرچین سپید موهایش و صلابت با شکوه گامهایش،پس از سالیان بسیاری که از جنگ می گذرد، تجلی اراده خلل ناپذیر او به ماندن بر سر پیمانی است که در روزگار جوانی با خدا بست

پیمان الستی که بر سر آن بوده است و خواهد بود….چهره آرام و تبسم پدرانه اش و دستهایی که به مهربانی،در سالهای دود و آتش و خاکستر وشهید، جان مایه حیات را به همرزمان مجروحش می بخشید یادگاری است از حماسه هایی که شاید جز در دفتر عشق هیچ چکامه ای بر آن نتوان نگاشت و او چه زیبا آئین همیشه جاوید ایثار را بر تار و پود وجود دانشجویانش نقش میزد…لبخندهایش موجی از دریای گوهر خیز درونش بود که در تب و تاب بی امان دلواپسی های جنگ، مجروحان دردمند را به آرامشی آسمانی فرا می خواند…

کوچه سارهای دلتنگی لبریز خاطرات ماندگار پزشکی همچون دکتر شیخ الاسلامی هاست که در آستانه ۸۰ سالگی، شمع لرزان امید را در مشکات دلهای بیقرار و آشوب جانکاه چشمهای منتظر اعجاز می افروزد تا در لحظه هایی که رشته امید در طوفان بلاخیز حوادث روزگار از هم می گسلد ،باور بداری خدا در همین نزدیکی ها در سایه روشن وجود مردی از تبار عشق ایستاده است …

چه شبهای پر محنتی که با سپیده دم ایثار او به صبح آرزوها پیوست …. چه جامهای تهی از حیاتی که با قطره قطره خون او لبریز باده زندگی شد…و چه ایمان راسخی که پس از عبور لحظه هایی بسیار دور تر از مرز ۶۵ سالگی او را همچنان مصمم به اهداء خون خود میکرد،شاید چتر وجود پدری را دیگر بار بر سر طفلی بگشاید که در آشوب نخستین شیب دره آوارگی و هجوم شلاق بی کسی و التهاب رنج افزای پریشانی مادرش جز نگاهی مضطرب و چشمانی اشکبار هیچ در چنته نداشت…و اینها همه برگ سبز هایی بود تحفه جوانمردی از سلاله سادات پیشکش به آستان حضرت دوست…

دکتر سید محمد حسن شیخ الاسلامی چهره فاخر پزشکی فارس و رکورد دار اهداء خون در سطح جهان از افتخارات سرزمین ایران است که دست آفرینش طلوع آفتاب عمرش را خرداد ماه ۱۳۱۴ در خطه مردان غیرت و حماسه،خوزستان؛ رقم زد و قلم خوش نگار تقدیر،وجودش را به سرزمین علم و ادب و دیار فرهنگ و فرزانگی هدیه بخشید تا چون گوهری تابناک تارک تاریخ فارس را بیاراید…اهداء بیش ۱۹۰ بار خون و حیات دوباره بخشیدن به بیش از ششصد انسان نیازمند،شبنم عشق او در سبوی میهن است . حضور پر برکتش مستندی بر سرفرازی مردمانی است که دست پلید استکبار می کوشد از آنان چهره ای خشن و مردمانی عافیت جو ترسیم کند…چهره ای علمی – دانشگاهی و الگویی تمام کمال برای نسل فردا… هر چند آفتاب عمرش به افق هشتاد و چهار سالگی رسیده ، اما مهتاب نقره فام روح بلندش تا همیشه تاریخ این سرزمین روشنی بخش فرداهای ایران است … حضور تنها یکی همچو او مایه مباهات فارس و ایرانیان در سراسر خاور و باختر است.

 

دیدگاه