در سوگ دکتر علی محسن نیا مستشار شعبه ۱۴ دادگاههای تجدید نظر استان فارس

  • 27 اسفند 1396 - 13:41
در سوگ دکتر علی محسن نیا مستشار شعبه ۱۴ دادگاههای تجدید نظر استان فارس

دکتر سعید نیاکوثری

عضو فرهنگ نام آوران استان فارس


قاضی شریف دادگستری استان فارس “دکتر محسن نیا”  سر بر آستان خامه تقدیر نهاد.  شتابان تر از برگهای تقویم به سوی بهار جاوید حضرت دوست پر کشید. هنوز جوهر قلم عدالت گسترش پای آرا ءقضایی،میدرخشد. افسوس که طوفان فراق، دست تطاول بر باغ معرفت افکند و سروی را نشانه رفت که الف “داد” بر قامت قلم او تکیه داشت.گمان داشتم به آیین تقویم ها ،آخرین روزهای اسفند،لبریز عطر یاسها باشد و بوی خوش نسترنها و صد افسوس که صولت زمستان فراق بر تمام امیدها گرد غم و غبار اندوه افشاند و  ناباورانه، غروب زودهنگام خورشیدی بر ساحل دل ها سایه های اندوه ترسیم نمود که سالها پرتوی زرینش ،روشنی بخش حقیقت بود… چه زود آسمان بارقه های امید را از  نگاه مان گرفت و خاموشی را سهم فانوس های آویخته بر کاج انتظار نمود.

شاهین قضا چه بی تاب است ، در فراق دستهایی که عدالت را بر میزان عدل می آراست ،شاهبال در خون دل می کشد و  در حسرت  فقدان همای عدالت،سر به زیر بال تاسف فرو می بَرَد.

طغرای برگهای عدالت همواره پیش چشمان نافذش،نقش می بست. اراده او را  در نگارش احکام عادلانه، مصمم تر می نمود. گویی زیر نگین انگشتر عقیقش،سطر سطر فرمان نامه علی به مالک اشتر  داشت و بر دانه دانه های ذکر تسبیحش آیه ذره المثقال بود  که این چنین او را عزمی  راسخ در تحقق عدالت می بخشید.در روزگاری که آرمانهای رفیع انسانی زیر هجوم توفنده طوفانهای دنیاپرستی ،مخدوش پنجه هایی است که می کوشند تا حقیقت را در مسلخ مکنت ،به زنجیر کشند،قلمهای بیدار و اندیشه های هوشیار قضات شریف ،تابنده تر از خورشید و برنده تر از شمشیر به مصاف میدان می آید و شادروان قاضی محسن نیا از همان تبار بود؛پرورش یافته  مکتب علی(ع) و درس آموخته آموزگار عاشورا؛  که تیشه اندیشه اش  عمارت بیداد را ویران می نمود و  صمصام قلمش،طومار ستم را فرو می پیچید.راهروطبقه دوم  عمارت پرصلابت و کهن دادگستری پر از خاطره آمد و شد بزرگ مردی است که اینک ، سایه های خاطراتش و برگهای آراء مانده در دیوان کارش،گواه صلابت و پایداری او در فرجام رسالت سنگینی است که بر دوش  نهاده بود.صلابتی که پشت تمام سکوتها و تبسم ها،مخاطبانش را آرامش می بخشید… و تظلم خواهی که به جبر جائرانه مردمان این روزگار،بار اندوهی بر سینه داشت و گام های خسته ای که در گرفتن حقوق از دست رفته اش،در محکمه قضاوت او حاضر و پرونده تظلم خواهی خویش را پیش رویش  نهاده بود و نگاه نگرانش دوخته  به قلم او …….. برق چشمان قاضی محسن نیا متین و آرام برگ برگ پرونده را از نظر میگذراند.دادخواست  اعساری بود و بیش از آن تنی رنجور از تیغ بران مصائب مالی منتج از قانون گریزان ….. نقطه امید، مایسطرون قلم دکتر محسن نیا بود و شولای اضطرابی که چه خواهد نگاشت این داور شعبه ۱۴؟!برگ پذیرش اعسار با توشیح او در دستش،اما همچنان در نگاه این مستشار علیرغم صدور رای اعساری که شروعش ۴ سال دیگر بود باز  غم نهفته وموج تشویش…….با قدمهایی تند از اتاقش دور می شدم  و قاضی محسن نیا شتابان به دنبال ،تا آن سو تر از میز قضاوت،جایی که مسئولیت کسوت کاسته و میتوانست  برادرانه از یار غمم بکاهد . ، امد گفت تا بگوید که چقدر دل نگران است تا سرومانی بگیرد این قربانی قانون شکنان….!!!!…رحمت خدا بر شیر مادرش!!!!که اینگونه دین و دانش و مروت و ازادگی را نصب العین خود داشت.

…قاضی محسن نیا  رفت در حالی که کوله بار آخرتش پر از دعای خیرمظلومانی است که با قلم او حقوقشان احقاق گردید… درودها و سپاسهای بیشماری بدرقه او تا منزلگاه ابدی اش است. در آخرین نماز او جماعتی قد به قامت الصلاه برداشتند که به جان و زبان عدالت گستری اش را می ستایند…

قاضی محسن نیا رفت اما مرامش را برای قضات شریف به یادگار گذاشت…او در آستانه بهار رفت، باشد که بوستان قضا یادگار سروهای سبزی باشد که هر زخمی را به جان خریدند و هر مغیلانی به پای، اما اجازه ندادند هرگز الف قامت عدالت خمیده گردد. هر چند قامت صنوبری شان زیر بار صبر و سکوت چون بید خمید، اما دل به تولای مولای متقیان داشتند و میدانستند مسند قضاوت امانت مکتب تشیع است که باید اندیشید از آنکه  زنگار منیت بگیرد و غبار ستمگری بر آن نشیند. هر سپیده پای سجاده نمازشان ،رجاء به فضل الهی داشتند وَ لا أَخْشَى إِلّا عَدْلَهُ….دستهایشان به سوی درگاه حضرت رحمانی و متضرع از  بیم انْقِضَاءِ الْمُدَّهِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّهِ، از خشیت یوم المعاد،خویش را به رحمت و فضل او می سپارند و بیمناک آنند مبادا حقی به جور قلمشان ضایع گردد و باطلی بر مسند تفوق نشیندو چشمی از پشت چشمان تار و پراز اشک آهی بر کشد.یاد و خاطرش گرامی باد.اری به استقبال بیتی از بزرگ مردی :تاریخ که بر باد رود رنج و سرورش نازد به یکی مرد زمردان غیورش ! دکتر علی محسن نیا غیور مرد دستگاه قضا بود که امروز  دادگستری استان فارس نا باورانه به سوگ او نشسته.

تاریخ که بر باد رود رنج و سرورش

نازد به یکی گُرد زمردان غیورش

یک گُرد که در معبر تاریخ فنا گشت

ارزنده بود به ز هزار و ز کرورش

 

دیدگاه